آنچه که در تمام این سالها موجب بلاتکلیفی اقتصاد ایران شده است اضطرابی است که تصمیمات بزرگ با خود به همراه میآورد. ترس از شکست و از دست دادن یک سپر دفاعی در مقابل توقعات جامعه موجب …
چرا هیچ دولتی نتوانسته عملكرد يكدستى در باب سیاستهای اقتصادی کشور داشته باشد؟
اقتصاد ایران سالهاست که در بلاتکلیفی به سر میبرد. شاید تنها بتوان یک دوره از اقتصاد کشور را از این حکم استثنا کرد و آن، دوره پس از انقلاب تا پایان جنگ است که اقتضائات و باورهاى آن دوره همگی در جهت تعریف مضیق از بخش خصوصی و، در مقابل، گستردگی حضور بخش دولتی در اقتصاد بود. گفتار و کردار مسئولین دولت و نمایندگان مجلس و نیز خواست شهروندان همگی قابل انطباق با هم و تطبیق با چپگرایی در اقتصاد بود. البته بررسی درستی یا نادرستی رویکردهای آن دوره موضوع این یادداشت نیست.
اما پس از پایان جنگ، و با فراهم شدن کارنامه یک دهه کشورداری برای مسئولین وقت و دریافت بهتر و مجسمتری از تفاوتهای آرمان و عمل، چند نحلهگی در اندیشه اقتصادی به مرور نمایان و نمایانتر شد. در نبود احزابی با مانیفست و مکتب اقتصادی مشخص، این چند نحلهگی را میشد در دستهبندیهای انتخاباتی مجلس، تشدید اختلاف رویکردها و عملکردهای اقتصادی در مسئولین ارشد دولتی و یا در گفتمانهای دانشگاهی و حتی نشستهای خانوادگی جستجو کرد. به جرأت میتوان گفت هیچ دولتی از آن تاریخ تاکنون نتوانسته رویکرد مشخص و عملكرد يكدستى در باب سیاستهای اقتصادی کشور داشته باشد.
اگرچه این چند نحلهگی در مجلس، دانشگاه و جامعه امری طبیعی است اما در دولت و سایر نهادهایی که مستقیم یا غیرمستقیم در اجرا دخالت دارند موجب شده است که اقتصاد ایران همواره در یک بلاتکلیفی به سر ببرد. آثار این بلاتکلیفی این است که تقریبا هیچ مشکلی در اقتصاد کشور ما حل نمیشود بلکه از شکلی به شکل دیگر در میآید. چند مثال میزنم:
قیمتگذاری دستوری: چند دهه قیمت گذاری دستوری و تعزيرى را تجربه کردهایم و به غیر از اختلال در رقابت، بازی با کیفیت و سپردن بازار به دست کالاهای وارداتی یا متقلبین وطنی نتیجهای نگرفتهایم. سالهاست که مسئولین از ناکارامدی این سیاست دم میزنند ولی ناباورانه همه آنان به ادامه این سیاست مبادرت میورزند.
نرخ ارز: اقتصاد ایران زخم خورده سرکوب نرخ ارز است. تولید، سالها از قبل این سیاست فرسایش رقابت پذیری داشته است. هر چند سال یکبار با جهش نرخ ارز آشفتگی به جان اقتصاد کشور میافتد و دود آن در چشم همه، خصوصاٌ اقشار کمتوان، میرود. در قانون برنامه قید میکنیم که نرخ ارز باید به میزان تفاوت تورم داخلی و خارجی تعدیل شود، بعد به محض این که نرخ ارز حرکت در این جهت را شروع میکند مسئولین اعلام میکنند که نرخ ارز نباید بالا برود و دولت مخالف است.
یارانهها: همه به نتیجه میرسند که یارانههای گسترده و بیهدف در اقتصاد فقط هدر دادن ثروت کشور است و باعث انحراف تولید، سرمایهگذاری و کاهش بهرهوری در اقتصاد میشود. همه منتقد سیاست یارانه میشوند. مجلس قانون تصویب میکند. دولت مرتباٌ دم از امکانناپذیر بودن ادامه این وضعیت میزند. اما این سیاست کماکان ادامه مییاید.
صادرات: کشور به نتیجه میرسد که سیاست توسعه صادرات را پیشه کند. در همه قوانین برنامه توسعه اقتصادی امتیازاتی برای صادرات در نظر گرفته میشود. اما در هر مناقشه سیاسی سر صادرات به کشور مقابل بریده میشود. موافقتنامههای دوجانبه و چند جانبه تجارت ترجیحی و آزاد به بهانههای مختلف تعلیق به محال میشود و انواع موانع ارزی، پولی و مالیاتی هر از چندگاهی سر از گریبان صادرات بیرون میآورد و نتیجه این میشود که صادرات مانند تخته پارهای بر امواج بازارهای جهانی مرتباٌ بالا و پایین میشود و به ساحل نجات نمیرسد.
سیاهه مشکلات مزمن و حل نشده اقتصاد ایران طولانی و بلند بالاست و این مشت نمونه آن خروار است. چرا راه دور برویم؟ کافیست که مروری بر گفتارها و رفتارهای حکمرانان در باب همین چهار موضوع در دو، سه ماه گذشته داشته باشیم، آنگاه پی به درستی این نظر خواهیم برد که اقتصاد ایران بلا تکلیف است. این بلاتکلیفی، چهره و شخصیتی از اقتصاد ایران ساخته است که اختلال در آن آشکارا به چشم میخورد.
آنچه که در تمام این سالها موجب بلاتکلیفی اقتصاد ایران شده است اضطرابی است که تصمیمات بزرگ با خود به همراه میآورد. ترس از شکست و از دست دادن یک سپر دفاعی در مقابل توقعات جامعه موجب به تأخیر انداختن اجرای تصمیمات بنیادین اقتصادی یا برگشتن از میانه راه شده است. البته آنچه که در کشور ما مزید بر علت است «ترس از کارشکنی» هم هست و از این بابت پیشتر در یادداشت «همگرایی تهدیدها، واگرایی تدبیرها» به ضرورت پیگیری و ساخت اجماع در ارکان کشور پای فشرده بودم.
باز هم میخواهم هشدار دهم که ماندن در این بلاتکلیفی هزار زيان دارد و یک سود هم نه. اگر کسی از میان ما منتظر عصر ثبات است، خوش خیال است. دنیا آموخته است كه تصمیماتش را در تلاطم و در شتاب تغيير بگيرد. ما کجاى كاريم؟
منبع: کانال تلگرام پدرام سلطانی به آدرس https://t.me/pedram_soltani
بدون دیدگاه