نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چقدر برای ایران راهگشا است؟ این پرسشی است که برای پاسخ آن چندین سناریو مطرح میشود. گروهی معتقدند که سگ برادر شغال است و روی کار آمدن بایدن با ترامپ فرقی برای ایران ندارد. یکی از ابتدا لباس گرگ بر تن میکند و دیگری ابتدا با لباس میش میآید و ذاتش گرگ است. عدهای دیگر میگویند، مشکل ایران و آمریکا حزبی نیست بلکه سیستماتیک است. بنابراین با تغییر حزبی در آمریکا، اقتصاد ایران دگرگون نخواهد شد. در واقع اقتصاد ما نیاز به بازنگری جدی دارد که یکی از ضرورتهای آن ساماندهی روابط بین المللی خواهد بود. البته در این روند برخی تاکید داشته گره مشکلات اقتصادی ایران اصلا به آمریکا ربطی ندارد و باز کردن گرههای اقتصادی و سرنوشتمان در اختیار خودمان است. قطعا مشکلات تلنبار شده اقتصاد ایران در چند دهه اخیر باید در داخل کشور حل شود. برای شفافسازی تحلیل و جمعبندی این سناریوها فرصتی فراهم شد تا در گفت و گویی نظرات پدرام سلطانی نایب رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران، رئیس کنونی هیأت مدیره شرکت پرسال و رئیس اتاق ایران و اتریش را جویا شویم، نظرات این مدیر فعال اقتصادی، دیدگاههای قابل تاملی را پیش روی ما قرار داد.
نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چقدر برای ایران راهگشا است؟ این پرسشی است که برای پاسخ آن چندین سناریو مطرح میشود. گروهی معتقدند که سگ برادر شغال است و روی کار آمدن بایدن با ترامپ فرقی برای ایران ندارد. یکی از ابتدا لباس گرگ بر تن میکند و دیگری ابتدا با لباس میش میآید و ذاتش گرگ است. عدهای دیگر میگویند، مشکل ایران و آمریکا حزبی نیست بلکه سیستماتیک است. بنابراین با تغییر حزبی در آمریکا، اقتصاد ایران دگرگون نخواهد شد. در واقع اقتصاد ما نیاز به بازنگری جدی دارد که یکی از ضرورتهای آن ساماندهی روابط بین المللی خواهد بود. البته در این روند برخی تاکید داشته گره مشکلات اقتصادی ایران اصلا به آمریکا ربطی ندارد و باز کردن گرههای اقتصادی و سرنوشتمان در اختیار خودمان است. قطعا مشکلات تلنبار شده اقتصاد ایران در چند دهه اخیر باید در داخل کشور حل شود. برای شفافسازی تحلیل و جمعبندی این سناریوها فرصتی فراهم شد تا در گفت و گویی نظرات پدرام سلطانی نایب رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران، رئیس کنونی هیأت مدیره شرکت پرسال و رئیس اتاق ایران و اتریش را جویا شویم، نظرات این مدیر فعال اقتصادی، دیدگاههای قابل تاملی را پیش روی ما قرار داد.
اقتصاد ایران هم از مشکلات داخلی و هم از مشکلات خارجی رنج میبرد و بر کسی هم پوشیده نیست. لطفا در ابتدا به واکاوی مشکلات داخلی بپردازید و به نقش دولت و مجلس برای رفع این مشکلات اشاره بفرمایید؟
ساختار حاکمیت ایران مبتنی بر توسعه اقتصادی نیست و مبتنی بر توسعه ایدئولوژیک است. توسعه ایدئولوژیک در دنیای امروز همواره چالش آفرین است و چالش برای اقتصاد همواره مشکلساز است. آن چیزی که در کشور باید اتفاق بیافتد این است که باید اقتصاد جایگاه خود را پیدا کند. هر موضوعی که ما با دنیا و منطقه داریم سایه بر رشد اقتصاد ما انداخته است. مثلا منافع ما با عراق بیشتر نظامی و سیاسی است با ا ینکه در عراق بسیار بازار خوبی برای ما وجود دارد. در افغانستان و حاشیه خلیج فارس هم وضعیت اینگونه است.
کلا با جهان اسلام یک سبک ایدئولوژیک داریم که این سبک اجازه نمیدهد تا ما بتوانیم با آنها روابط خود را بهینه کنیم و باز هم این سبک ایدئولوژیک اجازه نمیدهد که ما از زیر سنگینی بار اقتصاد 25 درصدی دنیا یعنی آمریکا بتوانیم بیرون بیاییم و نفس بکشیم. حتی اگر برجام جدیدی شکل بگیرد، ما نمیتوانیم کماکان این ستیز منطقهای را داشته باشیم و متحدان امریکا در منطقه را تهدید کنیم بعد رشد اقتصادی هم داشته باشیم. آنها به ما این اجازه را نخواهند داد. بنابراین در منطقه به طور نسبی کوچک و کوچکتر میشویم. الان اقتصاد ما از اقتصاد امارات عربی متحده هم کوچکتر است.
حتی در بعد داخلی هم یک بیاعتمادی به بخش خصوصی مستقل وجود دارد. یعنی اقتصاد ما تبدیل شده به یک اقتصاد گروگان گرفته شده توسط بنگاههایی که مربوط به بخش عمومی غیردولتی بخش حاکمیتی هستند که حتی زیر کلید دولت هم نیستند و در هیچ کجای دنیا چنین اقتصادی دیده نمیشود. در نتیجه این اقتصاد هیچ وقت توسعه پیدا نمیکند. در نقشه حکمرانی ایران، اندازه اختیارات و اقتدار دولت و حتی مجلس خیلی محدودتر از این است که بتوانند بازیگران هم شان همتاهای خود در کشورهای دیگر باشند.
حال در این شرایط اولویتهای اقتصادی ایران چیست؟
رفع تحریمها مهمترین اولویت ما است. اما نکته این است که این در شرایط کنونی و در کوتاه مدت از عهده و اختیار دولت خارج است و به نظر میرسد بعد از روی کار آمدن دولت جدید امریکا بیشترین کاری که اتفاق خواهد افتاد این است که پیچ تحریم نفت را کمی زیر نظر جامعه جهانی شل کنند تا ایران بتواند به اندازه نیاز واردات غذا و دارو نفت بفروشد. البته ایران به همان میزان الان نفت میفروشد منتهی عواید فروش نفت را نمیتواند راحت جابجا کند. انتظار است که این امکان به وجود بیاید که ایران بتواند در ماه تا 1 میلیارد دلار حداکثر دسترسی به عواید حاصل از فروش نفت داشته باشد تا مذاکرات با ایران آغاز شود.
البته در حال حاضر اروپا زمزمه مشابه آمریکا را میکند که در دور جدید مذاکرات با ایران بخش های دیگرهم به غیر از موضوعات هستهای در این مذاکرات قرار بگیرد و درباره آنها هم توافق حاصل شود خب این کار را بسیار سخت میکند زیرا طرف ایرانی بارها گفته است که ما فقط روی پرونده هستهای مذاکره میکنیم. اما آنها تمایل دارند که توان موشکی، بحثهای منطقهای و موضوعاتی از این دست را هم وارد مذاکرات کنند. در نتیجه کار پیچیده میشود. بنابراین در دور جدید مذاکرات باید برای مدت طولانی عادت کنیم به یک شرایط بینابینی. یعنی شرایط اقتصادی ما نه به بدی شرایط امروز باشد و نه به خوبی آنچه که انتظار مردم است باشد. شرایطی که بتوان میزان محدودی از نفت را در برابر غذا و دارو تحت نظارت بفروشیم تا مذاکرات به یک جمع بندی برسد.
بنابراین اگر بخواهیم از اولویتهایی سخن بگوییم که خارج از اختیار کامل دولت و حاکمیت ایران باشد یک چک لیست آرزوها است، و آن چیزی که تا حدی بتواند در اختیار دولت و حاکمیت باشد چند کار با دامنه اثربخشی کم است. دولت باید کارهایی مثل مشکلات فرآیندی صادرات غیر نفتی را با توجه به سختگیریهای جدی که به واسطه بانک مرکزی روی آن اعمال شده بود به حداقل برساند.
همچنین تغییراتی که در سیاستهای تجاری به وجود میآید، میتواند درآمدهای ارزی را تا حدی ترمیم کند. فشار روی قیمت ارز باید کمتر شود و باید از جهش قیمت ارز در ماههای آینده هم جلوگیری شود. از طرف دیگر سیاست دولت در کنترل کرونا مهم است اگرچه این یک چالش سلامتی است اما به شدت روی اقتصاد ما تاثیر گذاشته است و اگر دولت بخواهد با همین شیوه کرونا را مدیریت کند عملا شکست خوردهترین کشور و اقتصاد در برابر کرونا خواهیم بود. مدیریت کرونا در کشور، خیلی ناکارآمد و بد بود و وزیر بهداشت جز اینکه زبان گلگی از زمین و زمان داشته باشد و بعضا تعریف و تشکر از بعضی افراد بکند هیچ اقدام محسوسی در این زمینه از ایشان دیده نمیشود. البته دولت هم در شرایط بد مالی قرار دارد و امکان پوششهای حمایتی از مردم و کسب و کارها برایش وجود ندارد. موضوع ساماندهی بازار پول کشور هم موضوع بسیار جدی است. حجم پایه پولی و نقدینگی در اواخر سال گذشته تا الان افزایش سریعتری پیدا کرده است که باعث افزایش قابل توجه نرخ تورم شده است. اینها تا حد زیادی می توانست بهتر مدیریت گردد.
همچنین سوگیریهای نادرست دولت در به اصطلاح حمایت از بازار سرمایه باعث شده تا سرمایهگذاران بازار سرمایه مدعی دولت و سازمان بورس باشند و دعوت دولت از مردم برای سرمایهگذاری در بورس را به عنوان شاهدی بگیرند که به اعتبار دولت بسیاری از افراد وارد بازار سرمایه شدهاند و الان انتظار است تا دولت ضرر و زیان این سرمایهگذاران را پاسخگو باشد. این مواردی که ذکر کردم جزو مواردی است که کم و بیش با یک مدیریت درست و کارآمد در داخل کشور قابلیت اجرا دارد و دامنه اثرشان هم آنچنان نیست تا بتواند شرایط اقتصادی کشور را از این رو به آن رو کند. بنابراین اولویت اول کشور که عرض کردم بسیار مهمتر از اولویت های بعدی است که گفتم.
اولویت اولی که ذکر کردید رفع تحریمها است و این بزرگترین مشکلی است که اقتصاد ایران با آن دست و پنجه نرم میکند. اما چگونه؟ در واقع چرا اقتصاد ایران به اقتصاد آمریکا وابسته است به گونهای که همه از پیر و جوان از تاثیر انتخابات اخیر آمریکا بر اقتصاد ایران صحبت میکنند؟
اقتصاد آمریکا به تنهایی به اندازه یک چهارم اقتصاد جهانی است و بدیهی است که دیگر کشورها به این اندازه از اقتصاد جهانی خواه ناخواه وابستگی پیدا میکنند و این چنین نیست که این اندازه بزرگ را کشوری بتواند نادیده بگیرد یا کنار بگذارد و کماکان بتواند در عرصه رقابتهای جهانی اقتصاد، به خوبی عمل کند یا بتواند نرخ رشد اقتصادی مناسبی داشته باشد و بدون دغدغه و مشکل کار کند.
حال اگر اقتصاد آمریکا با این اندازه و قدرت در رویارویی یا تخاصم با اقتصاد کشوری قرار بگیرد این وضعیت به مراتب بدتر میشود. به جهت اینکه در چنین شرایطی، آن اندازه، دیگر 25% نیست و برای کشوری مثل ایران به بالاتر از 90% افزایش پیدا میکند، زیرا کشورهای دیگر با نگاه به منافع خود و در ترازو گذاشتن اهمیت اقتصاد آمریکا و اهمیت اقتصاد ایران، حتی با فرض ملاحظات غیراقتصادی مثل ژئوپلتیک و رقابتهای جهانی، آمریکا را انتخاب میکنند، زیرا طرف آمریکا به شدت در این ترازو سنگینی میکند. حتی برای کشورهایی مثل چین و روسیه که ما آنها را تا حدی همسوی با خود می دانیم هم چنین است.
بنابراین این محرومیت به شدت آن کشور را وابسته به رفتارهای آمریکا میکند. زیرا تصمیمات موتلفین، متحدین یا کشورهایی که حرف شنوی از آمریکا دارند و یا کشورهایی که به جهت منافع خود ناچار هستند گزینههایی را در تصمیمات اقتصادی خود انتخاب کنند خواسته و ناخواسته در تقابل با منافع اقتصادی ایران قرار می گیرد. از آن سو، اقتصادی که در تقابل با آمریکا قرار میگیرد هرچقدر که این تقابل طولانی و فرسایشی شود ان اقتصاد ضعیفتر،کوچکتر و آسیبپذیرتر میشود و مقاومت خود را از دست میدهد و تصمیمات آمریکا بر روی آن اقتصاد (ایران) اثر تشدید شونده پیدا میکند. بهطور مثال تحولات انتخابات امریکا را ببینید تا چه اندازه روی اقتصاد ما مثل نرخ ارز که در واقع قدرت پول ملی ما و چشم انداز اقتصاد ما است تاثیرگذار بوده، به گونهای که بیش از هر کشور دیگری ما دستخوش اخبار تغییرات وتحولات آن کشور قرار گرفتهایم.
چه رابطهای بین مواضع ایران نسبت به امریکا با مشکلات کنونی اقتصادی وجود دارد؟
مواضع ما پس از انقلاب تاکنون همواره در محکوم کردن آمریکا در تقابل با امریکا و در نفی منافع آمریکا در منطقه و در سطح جهان بوده است و یک مبارزه ایدئولوژیکی بوده که به تدریج اندیشکدههای آمریکایی که تهیه کننده خوراک فکری برای تصمیمگیری در هیئت حاکمه آمریکا هستند را به این سمت سوق داده که حساسیت خود را نسبت به ایران بالاتر ببرند و اکنون این حساسیت بسیار افزایش یافته است.
این حساسیت افزایش یافته صرفا هم وابسته به مواضع کلامی نیست بلکه اقداماتی مانند طولانی شدن اشغال سفارت آمریکا، رویکرد ایران نسبت به کشورهای منطقه و تقابل با همپیمانان آمریکا در منطقه مثل اسرائیل و عربستان و کشورهای خلیج فارس ایران را در موضع تقابل آشکار و جدی با آمریکا قرار داده و فشار لابیهای قدرت را بر تصمیمات هیئت حاکمه آمریکا برای تقابل با ایران را مضاعف کرده است.
همچنین این حساسیت بالا با ورود ایران به فعالیتهای هستهای، عملا بهانهای را به دست آمریکا و متحدانش داده که با حساسیت بیشتری یا با مواضع آشکارتری ایران را به عنوان یک مخاطره قلمداد کنند و فشارها را روی ایران بیشتر کنند. پس در مجموع ما در راهبرد پس از انقلاب ابتدا بهانههایی به دست آمریکا دادهایم و سبب شدهایم فعالیتهایی که در شرایط عادی برای یک کشور به این اندازه حساسیتزا نبوده، هم موجب تشدید فشار گردد. فعالیتهای اتمی ما از پیش از انقلاب آغاز شده و مربوط به پس از انقلاب نیست. اما در آن زمان کشورها برای همکاری هستهای با ایران از یکدیگر سبقت میگرفتند و اکنون همین فعالیت باعث تحریم ما شده است. بنابراین رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک هستند که داستان را تغییر داده نه صرف ورود ایران به فعالیتهای هسته ای. .
سرانجام اقتصاد ما با توجه به انتخابات نهایی آمریکا چه خواهد شد؟
زمان پیش روی ما یک بازه زمانی یک نواخت و یکپارچه نیست و زمانهای پاره پارهای است که در هر کدام اتفاقات خاص خودش رخ میدهد. به این معنی که اولا تا 20 ژانویه دولت فعلی سرکار خواهد بود و با توجه به اخباری که به گوش میرسد آنها تلاش دارند در همین فرصت باقی مانده تا جایی که میتوانند تحریمهای وضع شده علیه ایران را پیچیدهتر و لغو آنها را برای دولت بعدی سختتر کنند.
حال به فرض اگر آقای بایدن بیاید در ابتدا بیشتر سرگرم چیدمان کابینه خود و اخذ تاییدات سنا در خصوص وزرا و مهرههای کلیدی باید بماند و همچنین به موضوعات مهم مردم و دولت آمریکا مثل کرونا و وضعیت اقتصادی بپردازد. این موضوع هم باید در نظر گرفته شود که بین چالشهای بینالمللی آمریکا، شاید ایران در جایگاه حداکثر پنجم باشد. زیرا در دولت فعلی، آمریکا چالشهایی با دنیا پیدا کرده است که در وهله اول ترمیم روابط آمریکا با اروپاییها و متحدانش در نقاط مختلف دنیا است. بنابراین روابط باناتو، سازمان تجارت جهانی، سازمان ملل، یونسکو و معاهدات آب و هوایی پاریس است که باید ترمیم شود.
در اولویتهای بعدی چین قرار دارد که یک چالش خیلی مهمتر برای ابرقدرت ماندن آمریکا است و بعد از آن روسیه خواهد بود. در مرحله بعد از آن مسائل مهاجرتی با همسایگان خود مثل مکزیک و کانادا را دارد که همه اینها جز اولویتهای آمریکا است. بعد از اینها، مسئله آمریکا، خاورمیانه و متحدان اصلی آن در خاورمیانه، اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است. پس اولین دغدغه رئیس جمهور بعدی آمریکا، ایران نیست. حال بعد از اینکه آمریکا بخواهد به روابط با ایران بپردازد، موسم انتخابات ریاست جمهوری ما فرا میرسد و ایران در یک دوره بلاتکلیفی سیاسی وارد میگردد. بنابراین شاید در پاییز سال 1400 بتوان گفت که زمان برای مذاکرات بین ایران و آمریکا، فرا میرسد و تا ان زمان چه اتفاقاتی در منطقه یا آمریکا رخ خواهد داد هم شرط است.
یعنی در این مدت توازن قوا در آمریکا به چه سمتی خواهد رفت؟ لابی های اسرائیل و اعراب در انجا چقدر میتواند روی دمکراتها تاثیر بگذارد و رویکردشان را در مذاکره با ایران و بازگشت به برجام از انعطاف خارج یا سخت گیرانهتر کند؟ انحراف ما از تعهداتمان از برجام چقدر میتواند بیشتر شود؟ و موضوعی که هنوز مشخص نیست این است که ما چه رویکردی قرار است در این باره داشته باشیم؟
در حقیقت ما جزو کشورهایی هستیم که از یک طرف گفته میشود فرقی برای ما ندارد که چه فردی رئیس جمهور آمریکا شود زیرا ما مذاکره نمیکنیم. ولی همه کارها در پنهان انجام میشود. اگرچه سیاست، دوروی پنهان و پیدا دارد ولی سیاست ایران روی پنهانش بزرگتر از روی پیدای آن است. بنابراین، برای جامعه ایرانی در خصوص رفتار حاکمیت ابهامها همواره بزرگتر و بیشترند.
پیش بینی روابط اقتصادی ایران و آمریکا با توجه به تغییرات پیش آمده چه میتواند باشد؟
این موضوع خیلی قابل پیش بینی نیست. زیرا کلا روابط سیاسی ایران در این چند دهه نشان داده که قائم به یک استراتژی مشخص نیست و بیشتر تصمیمگیریهای فردی دخیل است تا تصمیمگیریهای برخاسته از کارهای کارشناسی. تفاوت ایران با سایر کشورها این است که سیاست در ایران تا حدی زیادی از دایره قوه مجریه خارج است حتی از دایره قوه مقننه هم خارج است و نهادهایی در حاکمیت ایران قرار دارند که در حاکمیت کشورهای دیگر قرار ندارند. در واقع حکمرانی چندین و چند قوهای در ایران است که روابط تعریف شده شفافی هم در بین آنها وجود ندارد و عملا نشان داده شده که قوای چندگانه پشت سر، خیلی قدرت بیشتری از قوای سه گانه متعارف دارند. بنابراین من واقعا هیچ پیش بینی در این زمینه ندارم.
آیا میشود حداقل پیشبینیهایی در خصوص بازارهای خرد مثل طلا، سکه، ارز، مسکن، بانک و بورس در نیمه دوم سال داشت؟
به نظر من شبیه اتفاقاتی که در ایام انتخابات امریکا افتاد، میتواند با زمان روی کارآمدن آقای بایدن هم تا حدودی رخ دهد. یعنی بازارها تا چند روزی بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات کاهش دارند و بعد مجددا با افرایش قیمتها مواجه خواهیم شد. در این میان، بازار سرمایه افت قابل توجهای داشته و چون صعود آن خارج از چارچوب منطقی و عوامل بنیادی بوده، الان خود را اصلاح کرده است که شاید با یک تعدیل کمی بیشتر به یک ثبات نسبی برسد. اگر تکلیف انتخابات آمریکا قطعی شود از اوایل بهمن بازارها باز میتوانند یک افتی داشته باشند و یک افت هیجانی به آن شرایط از خود نشان بدهند که این واکنشها همه انتظاری است و آن اتفاق اصلی زمانی خواهد افتاد که تنگناهای تحریمی تا حدی کاهش پیدا کند. مثلا مذاکرات ایران برای آزادسازی منابع ارزی ایران در کشورهای دیگر به ثمر برسد و بقیه موارد که قبلا به ان اشاره کردم. اینها میتواند سیگنالهای کاهشی به بازارها بدهد. البته پایداری این سیگنالها منوط به این است که در ادامه مذاکرات از سر گرفته شود و گشایشهای بیشتری اتفاق بیافتد، که اگر نیافتد باز مجددا با شیب ملایم، روند افزایشی قیمتها و بازارها را خواهیم داشت. بنابراین در 6 ماهه دوم امسال کم و بیش باید همین شرایطی که الان در آن هستیم را انتظار داشته باشیم. انتظار خارقالعادهای نباید داشته باشیم مگر اینکه اتفاق خارقالعادهای بیافتد.
البته نباید فراموش شود که اگر مشکلات تحریم هم تمام شود با چالش افتیاف باید دست و پنجه نرم کنیم. یعنی روابط بانکی ما با دنیا کماکان در حداقل خواهد بود، چون بانکهای دنیا هیچ رغبتی ندارند که با بانکهای ایران کار کنند و تا زمانی که این رغبت نباشد پول چگونه میتواند جابجا شود؟ در نتیجه، فقط میتوانم بگویم که اگر قرار باشد بر همین مسیری که سیاستهای ما در این مدت قرار داشته، پیش برویم حتما یک ناکامی بزرگتر از شرایط کنونی خواهیم داشت.
منبع: مصاحبه با پدرام سلطانی منتشر شده در هفته نامه بورس
بدون دیدگاه