در ادارهی کشور دو خطای اساسى وجود دارد. خطای نخست ناپایبندی به آموزه های علمی و برتری دادن سلائق شخصی به اصول علمی است و خطای دوم پل نزدن میان علم و عمل به شیوهی درست.
در ادارهی کشور دو خطای اساسى وجود دارد. خطای نخست ناپایبندی به آموزه های علمی و برتری دادن سلائق شخصی به اصول علمی است و خطای دوم پل نزدن میان علم و عمل به شیوهی درست.
خطای نخست این است که به عنوان نمونه در وجه اقتصادی کشورداری به جای توجه به مطالعات پایه دار و آزموده ی اقتصادی داخلی و بین المللی و آسیب شناسی بر بنیان پژوهش برای عارضه یابی اختلالات اقتصاد کشور و عزیمت به سوی حل مسئله بر مبنای آنها، توهمات سیاسی و ساده اندیشیهای شعارپایه می نشینند و مثلاٌ اینگونه می شود که کشور ایران با سابقه ٤٥ ساله در ناتوانی از کنترل پایدار تورم دو رقمی، در دنیا انگشت نما می شود.
اما خطای دوم چیست؟ خطای دوم ناآگاهی نسبت به کاربست آموزه های مدیریت است. مدیریت در کشورداری ما علمی منزوی است. عموم مدارک دکترای مدیریت منتسب به مدیران ارشد کشور، مدارک گرفته شده در حین خدمت است که نه فرصت نشستن سر کلاس درسی فراهم بوده و نه عطش تحقیق و مطالعه ای موجب غنای فهم و دانش گیرنده مدرک شده است. علاوه بر آن از گروههای مشاوره ی مدیریت کارامد و مجرب در طراحی و پایش اجرای برنامه ها استفاده نمی شود.
داستان ناکامیهای پی در پی کشور در انجام اقدامات اصلاحی بزرگ، عموماٌ ریشه در خطاهای بالا دارد. اصلاح یارانه های انرژی در ایران یکی از بهترین نمونه های این شیوه ی مدیریت است. برای پرهیز از دو خطای پیش گفته، هر اقدام اصلاحی ژرف باید از ٥ اصل زیر پیروی کند:
1- سیاستهای اصلاحی بزرگ نیازمند مطالعات جامع و عمیق است. این مطالعات معمولاٌ چند سال کار فشرده و پی در پی می خواهد. انجام مطالعه باید به دست بهترین اقتصاددانان کشور و دنیا سپرده شود تا نتیجه ی کار از کمترین کاستی و نادرستی برخوردار باشد. مطالعات هدفمندسازی یارانه ها در ایران از یکپارچگی برخوردار نیست و جسته و گریخته، به دست کسانی انجام شده است که تراز نخست علمی و فکری را در میان اقتصاددانان کشور نداشتند و از کمک اقتصاددانان و متخصصین موفق خارجی هم بهره گیری نشده است.
2- پیاده سازی مطالعات انجام شده برای اصلاحات اقتصادی بزرگ نیازمند طی کردن مراحل “اجماع آفرینی” در ارکان کشور و اقناع و همراه کردن آنها است. همچنین نمایندگان ذینفعان و متأثرین اصلی از این اصلاحات نیز باید همپای مطالعات و گامهای اجماع آفرینی به مشارکت گرفته شوند. نظرات دینفعان باید خوب شنیده و مطالعه شوند و پاسخهای مربوطه به آنان داده شود. این فرایند در هدفمند سازی یارانه ها در کشور پیمایش نشد.
٣- زمانی که بررسی انجام یک اصلاح بزرگ، فرایند درست و کامل خود را طی کرد، زمان تدوین برنامه ی اقدام می رسد. اینجاست که علم و تجربه ی حرفه ای مدیریت باید بکار بیاید و همان “پل میان علم و عمل” را به درستی تعبیه کند. یکی از دلائل ناکامی اقدامات اصلاحی کلان در دنیا ساده اندیشی در پیاده سازی آنها و عدم برنامه ریزی درست برای گام بندی اجرا و پیش بینی ابزارهای مدیریتی از قبیل نظام پایش و اصلاح، مدیریت ریسک، مدیریت پروژه، تعریف اهداف مقطعی، مدیریت مستمر ذینفعان و سایر موارد مورد نیاز است. قحطی تیمهای مدیریتی کارامد در کنار دولتها و فقدان حضور مدیران عالم و عامل در عموم کابینه ها از دلائل ناکامی اقدامات بزرگ در کشور من جمله اصلاح یارانه ها بوده و هست.
4- مدیران ارشد کشور باید به اجرای طرح وفادار بمانند و زوایای جناحی و فکری آنان با یکدیگر موجب نگردد که طرح را ابزار یارگیری های سیاسی و انتخاباتی خود کنند. در ایران این اصل حیاتی که “کشورداری یک سلسله ی پیوسته است” کاملاٌ نادیده گرفته شده است. از بدو انقلاب که تمام اقدامات و برنامه های رژیم قبل نفی و متوقف شد این رفتار مرتباٌ با تغییر یک دولت به دولت دیگر تکرار می شود. هر رئیس دولت و وزرای وی نخستین کارشان این است که دستور توقف برنامه ها و اقدامات دولت قبل را بدهند و قطار کشور داری را با کشیدن ترمز ناگهانی به هم بریزند و وارد خط دیگری کنند. بلای “مدیر همه چیزدان” کشور ما را دچار تکانه های پی در پی مدیریتی و تلاطمات اقتصادی، اجتماعی و بین المللی تکرار شونده کرده است.
٥- همانطور که نمی شود خط تولید یک کارخانه را مرتباٌ متوقف و دوباره راه اندازی کرد، خط کشورداری یک مملکت را هم نمی شود پی در پی و سکته وار تغییر داد. مهارت “اصلاح تدریجی در حین حرکت” از مهارتهای مهجور مدیران ارشد ایرانی است.
کشورداری کار پیچیده ایست، اما پیچیده ترین کارها نیز از یک سری اصول و قواعد تبعیت می کنند. “معمای یارانه” هم با رعایت این اصول قابل حل بود. هنوز هم می تواند باشد اما با سختی و ظرافت بیشتر و به شرط وفاداری به اصول کشوردارى.
بدون دیدگاه