پدرام سلطانی، نایب رئیس اتاق ایران در دسته مدیران نسل نوین اقتصاد ایران به شمار می آید.
پدرام سلطانی، نایب رئیس اتاق ایران در دسته مدیران نسل نوین اقتصاد ایران به شمار می آید. او موفق شده در دهه چهارم زندگی خود به هیات رئیسه اتاق ایران راه پیدا کند و طی حداقل 8 سال گذشته نمایندگی نسل جوان اقتصاد ایران را برعهده داشته باشد. آنچه می خوانید گفت و گوی با او در مورد شرایط جدید سرمایه داری و کارآفرینی در اقتصاد ایران است.
تغییر نسل سرمایه داران ایرانی را چقدر اجتناب ناپذیر می دانید؟
تغییر نسل سرمایه داران را امری اجتناب ناپذیر است که به اقتضای گذر زمان در جامعه رخ می دهد. تغییر نسل قطعی است و در اختیار ما نیست. لازمهتغییر نسل فقط زمان است. باید تفاوت های نسل های مختلف اقتصادی را با هم بررسی کرد. آنچه که در اقتصاد کشور اتفاق افتاده، این است که نسل اول بعد از انقلاب، نسل سرمایه داران انقلابی بودند که از قبل انقلاب فعالیت اقتصادی داشتند و تا بعد از انقلاب هم کارشان را ادامه دادند. بعد از آن نسل دوم فعالین اقتصادی شامل آنهایی می شوند که در دهه 60 فعالیت های اقتصادی خودشان را آغاز کردند و آن را گسترش دادند. در حال حاضر ما نسل سوم فعالین اقتصادی هستیم. طبیعتاً این سه نسل از جهاتی با هم قابل مقایسه هستند.
نسل اول اقتصاد ایران در سال های پس از انقلاب چه کسانی بودند؟
نسل انقلابی فعالین اقتصادی نسلی است که عموماً برخاسته از بازار سنتی است و با رسم و رسوم تجارت در حجره و بازار بزرگ شده و حتی در ادامه اگر هم مکان فعالیت فیزیکی را از بازار خارج کرده، اما شیوه فعالیتش اقتصادی با بازار سنتی آمیخته بوده است. ویژگی های فرهنگ بازار سنتی به این ترتیب است که فرد اصلی که بازاری به او اطلاق می شد، کماکان در رأس فعالیت اقتصادی قرار دارد و این فعالیت را علیرغم اینکه سنش از 70،80 تجاوز کرده، هنوز سرپرستی را به دیگری نسپرده. شیوهی کارش هم بیشتر قرابتی است و از فرزندان خواهر و برادر استفاده می کند. توانمندی و شایستگی بعد از نسبت خانوادگی و اعتماد برخاسته از آن قرار دارد. در فعالیت های اقتصادی تحلیلگر و تصمیم گیرنده اصلی در تمام زمینه ها خود او است و دیگران بیشتر از نظرات حاج آقا پیروی می کنند. نسل انقلابی برمی گردد به فرهنگ بازار که فرهنگ غالب بعد از انقلاب بوده و آن خلق و خو را از پیشینیان خود به ارث برده است.
نسل بعدی اقتصاد ایران چه زمانی ظهور کردند؟
این نسل اواخر دهه 60 در اقتصاد ایران ظهور کردند. این نسل عموماً تحصیلات دانشگاهی دارد. به اقتضای زمان خودش در رشته های جامعه شناسی، اقتصاد و … تحصیل کرده است. اینها کسانی بودند که در اوایل انقلاب یا در سال های آخر رژیم گذشته، دانشجو بودند. مبنای فعالیت شان هم بر فرصت هایی است که بعد از انقلاب پیش آمد. این فرصت ها این بود که به سرمایه گذاران بنابر طرحی که می آوردند، ارز ارزان تخصیص داده می شد. فعالیت اقتصادی این نسل مبتنی بر فرصتهای ارائه شده از جانب دولت است. آنها نسبت به نسل قبلی بیشتر با جهان خارج ارتباط ایجاد کردند و نگاه شان به تجارت جهانی مثبت تر بوده و تلاش به صادرات و واردات داشته اند. آنها به دنبال این بودند که با سرمایهگذاران خارجی ارتباط بگیرند. این نسل از بازار فاصله گرفت و بیشتر مبتنی بر ساختارهای امروزی بود. اگرچه کماکان این ها هم ساختار هرمی را ترجیح داده اند، اما به پایین دست هایشان اختیارات بیشتری تفویض می کردند و به شایستگی بیشتر از نسبت خانوادگی اهمیت می دادند. نسل سوم، زمانی ظهور کرد که شیوههای ارتباطی در دنیا متحول شده بود و مدیران، ابزارهای فناوری اطلاعات را در خدمت کسب و کار خود می گرفتند. نسل سوم که از اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 فعالیت شان را آغاز کردند، نسلی هستند که عموماً به ضرورت داشتن دانش مدیریت در فعالیت های اقتصادی توجه کردند و تعداد زیادی از آنها به تحصیل در رشته مدیریت روی آوردند. این نسل با فناوریهای روز وIT ، بیش تر آشناست. اصولاً ابزار دستش فناوری اطلاعات و ارتباطات است. سیستمهای مدیریتی اش را مبتنی بر نرم افزارها قرار داده و از مدیریت کاغذی به نرم افزاری، شیوه بنگاهش را تغییر داده است. به مفاهیمی مثل بازاریابی، مدیریت ریسک و مدیریت منابع توجه دارد. اینها در نسل سوم تعریف شده تر است. مدیر این نسل به همکارانش بیشتر توجه می کند و تفویض اختیار بیشتری انجام می دهد. تعامل دو جانبه بین مدیر و همکاران به وجود آمده است. در حوزههای نوین کسب و کار سرمایه گذاری کرده اند و شیوه تجارت و مدیریت شان امروزی و متحول شده است. نکاتی که اشاره کردم ویژگی غالب این نسل ها است. واگرنه در نسل سوم هم کسانی را داریم که هنوز مثل نسل اول و به شیوهی سنتی فعالیت می کنند.
عوامل موثر این تغییر نسلی را چه می دانید؟
چند اتفاق افتاده، در دهه های گذشته رسانه های عمومی و ارتباط جمعی هم از نظر تعداد کمتر بودند. و هم کمتر به فعالین اقتصادی و انعکاس چهره آنها می پرداختند. خصوصاً در اوایل انقلاب که تفکرهای سوسیالیستی خیلی قوی بود. افرادی که شاخص شدند هم به دلیل فعالیت انقلابی شان بود نه اقتصادی. آنها افرادی بودند که از امام برای اداره اتاق بازرگانی حکم گرفته بودند و بیش تر از دیگران شناخته می شدند. دیگر فعالان هم یا رسانه ها علاقه ای به پوشش فعالیت آن ها نداشتند و یا خودشان ترجیح می دادند بدون سر و صدا فعالیت کنند تا دچار آسیب نگاههای منفی اوایل انقلاب به سرمایهداری نشوند. جلوتر که آمدیم و نگاه های سوسیالیستی کمتر شد، روزنامه ها هم به سمت شناختن و شناساندن فعالین اقتصادی آمدند. جامعه هم کنجکاو بود و خبرهای آنها خوانده می شد. خود فعالین اقتصادی هم دیگر احساس خطر نمی کردند و به صحنه های عمومی می آمدند. نکته دیگر این است که هرچه از ابتدای انقلاب به سمت حال حاضر آمدیم، موانع و محدودیت های اقتصادی کمتر و فرصت توسعه بیش تر فراهم شد. فضای رانت های منبعث از مجوزهای دولتی بسته تر شد. در اوایل انقلاب هر کسی می خواست می توانست به ارز ارزان دسترسی داشته باشد و فعالیت کند. الان این ارزها جمع شدند. البته بماند که در چند سال گذشته دوباره سفره های رانت پهن شد اما به طور کلی این مسائل کم شده است. آنچه هم اخیراً اتفاق افتاده فسادهای رانتی و غیرقانونی بوده است.
اما در ابتدای انقلاب برای گروهی که می توانستند مجوز بگیرند، امری قانونی بود. در نهایت هرچه از انقلاب جلوتر بیاییم، در فضای اقتصادی عرصه برای اینکه افراد بتوانند فعالیت کنند بازتر شد و سرمایه های بیش تری پدید آمد. از آن سو در سال های گذشته با تغییر نگاهی که برای واگذاری بنگاههای دولتی پدید آمد، بخش خصوصی بیشتر مورد توجه قرار گرفت و این باعث شد فعالین اقتصادی بیشتر در عرصهی رسانه ها ظاهر شوند. این برای رسانه ها هم جذابیت داشت و فعالیت های آنها را پوشش می دادند. در عرصه های تشکلی هم رقابت خودجوش بیشتر شد. اگر در سال های گذشته 60،70 نفر برای انتخابات اتاق بازرگانی اعلام آمادگی می کردند، الان در اتاق تهران افراد بسیار بیشتری کاندیدا شده اند. این به علت بالا رفتن میزان فعالیت های تشکلی است. تفکر افراد تغییر کرده، فکر می کنند می توانند اثرگذار باشند و ریسک کمتری دارند. این مسائل به این معنا است که فعالین اقتصادی از انزوای خبری و فعالیت اجتماعی خارج شده اند و تمایل به کار و حضور دارند.
به نظر شما حضور نسل جدید، نسل قبلی را از صحنه اقتصاد خارج می کند؟
افزایش سرمایه داران خرد به معنای از صحنه رفتن چهره های شاخص نیست و سرمایه داران در کنار هم می توانند ثروت خوبی برای جامعه ایجاد کنند. اگر حرکت اقتصاد توأم با افزایش رقابت باشد، یک بازی با جمع جبری صفر نیست که اگر کسی وارد شود برای بقیه سخت باشد. رقابت رو به افزایش باعث یک بازی برد-برد هست. یعنی مجموع ثروت جامعه در رقابت و در تکثر فعالین اقتصادی افزایش پیدا میکند. این افزایش شاخص بودن بعضی ها را به محاق می برد ولی به معنای این نیست که سرمایه داران بزرگ دیگر وجود ندارند و همه به کوچک و متوسط تبدیل شده اند. با توجه به آنچه قبلاً توضیح دادم، چون افراد شناخته نشده بودند، تصور بر این بود که تعداد کمی سرمایهدار داریم، در صورتی که بیشتر داشتیم، ولی اینها یا ناشناس بودند یا ترجیح می دادند ناشناس باقی بمانند. زمانی که توجه رسانه های عمومی به این فعالین بیشتر میشود، آنها بهتر شناخته میشوند. و به تبع آن، کسانی که قبلاً شناخته شده بودند، کمتر جلوه می کنند. این موضوع به این معنا نیست که سرمایه داران جدید توان اقتصادی کمتری از قدیمی ها، یا سرمایهی کمتری دارند. فعالین اقتصادی در هر نسل تفاوت های خاص خودشان را با دیگران دارند
بدون دیدگاه