آنانی که مهاجرت انبوه ایرانیان را خروج غیر خودیها میپندارند، از خود بپرسند چرا هر سال تعداد این غیرخودیها بیشتر میشود.
اگر در تاریخ ایران گشتی بزنیم متناوباٌ به دورانهایی بر میخوریم که مهاجرتهای دسته جمعی اتفاق افتاده است. در زمانهایی حکمرانی کشور با ثبات و رواداری همراه بوده است و ایران مأمن اقلیتها، اقوام، دانشمندان و صنعتگران بوده است و در زمانهای دیگری آشفتگی در امنیت و اقتصاد کشور، سختگیریها و و برخوردهای تند و تبعیض آمیز موجب مهاجرت از ایران به سایر کشورها شده است. مثالهای دسته اول مهاجرت یهودیان، آشوریان، ارامنه، گرجیها، لهستانیها، عراقیها و افغانها به ایران بوده است و دسته دوم مهاجرت ایرانیان به هند، قفقاز، عثمانی، عراق، آمریکا، کانادا، اروپا و استرالیا میباشد.
براوردها نشان میدهد که حدود ٦ میلیون نفر ایرانی و ایرانی تبار تا سال ١٣٩٣ در سایر کشورها اقامت داشتهاند. از این میزان نزدیک به یک چهارم شان در ایران به دنیا آمدهاند و در چند دهه گذشته مهاجرت نمودهاند. آمار مهاجرت در سالهای اخیر نشانگر رشد سریع متقاضیان مهاجرت است به نوعی که تنها در سال 2017 درخواستهای ثبت شده ایرانیان برای کانادا به دو برابر سال قبل افزایش یافته است. روند مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور نوسان داشته اما در سالهای اخیر شدت گرفته است. اوج گیری تمایل به مهاجرت و همچنین درخواستهای پناهندگی را میتوان با تنشهای سیاسی داخی و خارجی منطبق دید. مثلاٌ اوج گیری مهاجرت در سال ١٣٨٨ و در ادامه، با تشدید تحریمها در سالهای ٩١-٩٠.
آنچه مرا بر آن داشت که گریزی به این مسئله بزنم وضعیتی است که در چند ماه اخیر متوجه شدهام. در این چند ماه کمتر روز و هفتهای بوده است که خبر مهاجرت و یا تصمیم به مهاجرت دوست، آشنا یا همکاری به من نرسیده باشد. در نشستها و دیدارهای دوستانه، یا در حاشیه نشستهای کاری یکی از گفتوگوهای رایج بحث مهاجرت یا اخذ اقامت در کشوری دیگر است. بسیار بیش از گذشته مورد سؤال، و حتی هشدار، قرار میگیرم که چرا به فکر «آینده» نیستم و برای «روز مبادا» اقامتی یا گذرنامهای از کشوری دیگر نمیگیرم.
حجم اخبار و مراجعات این چنینی واقعاٌ نگران کننده و وهم انگیز شده است. گویی شهروندان همگی وقوع اتفاقاتی ناخوشایند و روزهایی سختتر را محتوم میدانند و یا به بهبود امیدی ندارند. از آنجا که امکان نظرسنجیهای عمومی در این زمینه وجود ندارد همه ارقام یا تخمینی هستند یا متکی به آمار تولیدی کشورهای مهاجرت پذیر و نفس انتشار ارقام غیر مستند و بسیار متفاوت به تصورات منفی و تصمیمات مبتنی بر آنها دامن میزند. آمار دیگری که با مهاجرت همبستگی دارد و میتواند نشانگری برای افزایش مهاجرت باشد، تراز حساب سرمایه کشور است. این تراز در دو سال گذشته به شدت منفی شده است، به طوری که در سال ١٣٩٥ بیش از ١٨ میلیارد دلار منفی و در سال ١٣٩٦ براوردها حاکی از رقم باور نکردنی منفی ٢٧ میلیارد دلار بوده است. اگرچه منفی بودن تراز حساب سرمایه تماماٌ مربوط به خروج سرمایه نیست اما در فقدان مؤلفه مهم دیگری تشدید روند خروج سرمایه را نشان میدهد.
شاید امکان انتقال شفاف و بدون خط خوردگی آمار و اخبار از طریق منابع مستقل تحلیلی و مؤسسات نظرسنجی به سطوح اصلی و ارشد تصمیم گیری کشور وجود ندارد زیرا واکنش متناسبی به این روند پرشتاب و نگران کننده دیده نمیشود. کشور برای سرمایه گذاری له له میزند و میلیاردها دلار خرج تربیت نیروهای زبده و متخصص کرده است. خروج این دو با هم مانند پارگی سرخرگ فردی است که برای خودکشی رگش را زده و خون رفته او را سست و بیحس کرده است. نباید از این تصور تأسف بار هم گذشت که بخشی از این خروج بی مهابای سرمایه هم پولهای کثیفی است که مانند صید ماهی با انفجار دینامیت توسط صیادان قاچاقچی، به جای امنی برای مصرف در زمان مناسب انتقال می یابد.
هرچه هست جای نگرانی است، هشداری است بی تعارف، تلخ و جانکاه. نشانگر واژگون شدن کوزهای است که پادزهری به نام امید را در خود دارد و این مایع گرانبها اکنون بر روی خاک جاری شده است و به زودی در آن فرو میرود و ناپدید میشود.
آنانی که مهاجرت انبوه ایرانیان را خروج غیر خودیها میپندارند، از خود بپرسند چرا هر سال تعداد این غیرخودیها بیشتر میشود. آنانی که به این پدیده نامبارک واقفند تکانی به خود بدهند، در عجبم از مدیران و مسئولینی که میدانند اما گویا بیتفاوت شدهاند. درون گود نشستهاند اما نظاره گرند، در خلوت میگویند اما در مسند خود را به امور روزمره سرگرم کردهاند.
آنان که ماندهاند منتظر معجزهاند یا اتفاقی شگرف، خود هم نمیدانند دقیقاٌ چه چیزی. آنان که درد وطن دارند هر روز بیشتر به تردید میافتند، کم کم خود را به دایره خیالبافان و ساده لوحان نزدیک میبینند، یا عاشقان بی وصال. گفتنیها را باید گفت و بر عمل لازم اصرار نمود. این خواب اگر عمیق شود بیداری ندارد….
بدون دیدگاه