روزهای آخر روزهای رنگی شدن خاکستریها و شکست طلسم سیاههاست. این روزها را نباید دست کم گرفت. نباید از گفتن و باز هم گفتن دست کشید. روستائیان سحر خیزند اما شهرنشینان عموماٌ دیرتر از خانه شان بیرون می آیند. روزهای آخر روزهای بیرون کشیدن شهرنشینان از قلعه ذهنشان است. این روزها را از دست ندهیم. شهرنشینان باید تصمیمشان را بگیرند. فرصت صحبت کردن با آنها را از دست ندهید. به همه خاکستریها وسیاهها یک بار دیگر زنگ بزنید. جامعه مدنی ایران در مسیر بلوغ و بالندگیست.

میزان مشارکت در انتخابات ادوار گذشته در روستاها 90 درصد، در شهرهای کوچک و متوسط 60 درصد و در کلانشهرها 40 درصد بوده است. این آمار ذهن بازیگران انتخاباتی را بسیار به خود معطوف کرده است. اما روزهای آخر، روز شهرهاست، به ویژه شهرهای بزرگ. چرا؟ به دلایلی که می گویم:
آراء موجود در روستاها عمدتاٌ به سه بخش تقسیم می شوند؛ آرائی که به وعده های معیشتی رأی می دهند، آرائی که به توصیه و دستور بزرگان و محترمین رأی می دهند یا به تصمیم و انتخاب خودشان و آرائی که سازماندهی می شوند.
دو دسته اول تکلیفشان زودتر معلوم می شود. معمولاٌ چند روز مانده به انتخابات وعده ها تماماٌ شنیده شده و اثرش را گذاشته است، یا توصیه ها اعلان شده و تصمیمها معلوم شده اند.
دسته سوم یا آراء سازماندهی شده نیز در روز انتخابات محتمل است. اگر اقدامی بخواهد صورت بگیرد در روز و محل رأی گیری است.
اما فاصله چند روز پایانی، در شهرها، به ویژه شهرهای بزرگ، روزهای خاکستری انتخابات است. هیجانات شتاب می گیرند و گوشها تیز تر می شوند. پیامها در فضای مجازی غوغا می کنند. گفتگوها در خانه و اداره و مدرسه و دانشگاه همه و همه حول انتخابات است. دلهره در طرفداران نامزدها به اوج خود می رسد. این دلهره خواه ناخواه به گروه مردد (خاکستریها) و گروه سیاه (تحریمیها) منتقل می شود. آنها در روزهای آخر بیشتر می شنوند، صداها بلندتر می شود و گوشهای سنگین هم زمزمه ها را حس می کند. خاکستریها مستعد تصمیم گیری می شوند و سیاهها کمتر از افتخار سفید بودن شناسنامه شان می گویند. گویی هر دو این گروهها منتظر یک تلنگر دیگر هستند.
روزهای آخر روزهای تمرکز بر آراء شهرهای بزرگند. روزهای گفتگوهای پسر با مادر، خواهر زاده با دایی و همکار با همکار هستند. روزهای در میان گذاشتن نگرانیها  و تشویشها از آینده و امیدها و انتظارات با خاکستریها و سیاهها هستند.
آنها از درون از بی تفاوتی یا تعصب رأی ندادن در این  همه سالها خسته شده اند، اما نمی گویند. بعضیها منتظر یک اصرار بیشترند و بعضی یک استدعا. بعضی هم دوست دارند برای شما درد دل کنند و از سالهای آزرده خاطریشان بگویند و وقتی سبک شدند، به شما می گویند: باشه، این بار رأی می  دم!
روزهای آخر روزهای رنگی شدن خاکستریها و شکست طلسم سیاههاست. این روزها را نباید دست  کم گرفت. نباید از گفتن و باز هم گفتن دست کشید. روستائیان سحر خیزند اما شهرنشینان عموماٌ دیرتر از خانه شان بیرون می آیند. روزهای آخر روزهای بیرون کشیدن شهرنشینان از قلعه ذهنشان است. این روزها را از دست ندهیم. شهرنشینان باید تصمیمشان را بگیرند. فرصت صحبت کردن با آنها را از دست ندهید. به همه خاکستریها  وسیاهها یک بار دیگر زنگ بزنید. جامعه مدنی ایران در مسیر بلوغ و بالندگیست. میزان مشارکت شهرنشینان در انتخابات، عیار بلوغ و کنش گری جامعه مدنی ایران است.
شهر من، برأی!

پدرام سلطانی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *