در سالهایی نه چندان دور هوای تهران که آلوده می شد صدای همه در می آمد. مردم شکایت می کردند و مسئولین از اقدامات خود صحبت می کردند. برخی مسئولین انگشت اتهام را به سوی یکدیگر می گرفتند و هریک دیگری را مقصر می شناخت. امسال روزهای آلودگی گویا تمام شدنی نیست، اما صدایی از کسی در نمی آید.

دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد

در سالهایی نه چندان دور هوای تهران که آلوده می شد صدای همه در می آمد. هشدارها تیتر روزنامه ها می شد و برنامه های متعددی در صدا و سیما در این باره پخش می شد. مردم شکایت می کردند و مسئولین از اقدامات خود صحبت می کردند. برخی مسئولین انگشت اتهام را به سوی یکدیگر می گرفتند و هریک دیگری را مقصر می شناخت. امسال روزهای آلودگی گویا تمام شدنی نیست، اما صدایی از کسی در نمی آید.

در سالهایی نه چندان دور ترافیک تهران همه را به ستوه آورده بود. پلیس راهنمایی و رانندگی از محدودیتهای ترافیکی حرف می زد و شهرداری از پروژه های توسعه ای بزرگراهها و حمل و نقل عمومی. مردم در ترافیک اعصابشان خرد می شد و پشت سر هم بوق می زدند و با پرخاش به کسانی که بد رانندگی می کردند می پریدند. امسال وضع ترافیک بدتر از سالهای پیش است، اما نه خبری از وعده های مسئولین است و نه صدایی از مردم در می آید.

🏢 در سالهایی نه چندان دور ساخت و سازهای بی رویه در شهر تهران نقل محافل بود. شهرداری از کار خود دفاع می کرد و وزارت مسکن از تصویب طرح جامع تهران می گفت. مردم مرتباٌ ابراز نارضایتی می کردند و شبها که کامیونها به درون شهر می ریختند سر را ازپنجره بیرون می آوردند و به سر و صدای خالی کردن تیرآهن و ریختن بتون اعتراض می کردند. امسال ساخت برجها و مراکز تجاری در کوچه های تنگ و شلوغ بیشتر است اما کسی اهمیت نمی دهد.

امسال موتوریها بیشتر در شهر آشوب می کنند، ماشینها بیشتر تخلف می کنند، مغازه ها بیشتر سد معبر می کنند، گدایان بیشتر جولان می دهند، اما گویی همه این مشکلات و نابسامانیها دیده نمی شود، یا همه نسبت به آنها بی تفاوت شده اند. دیگر نه طرحی از کسی شنیده می شود و نه اعتراضی به چیزی دیده می شود. شهر هم از مردمانش خسته شده است، نه می درخشد، نه می بارد، نه می لرزد…

تهران و ساکنانش مانند زن و شوهری هستند که چند سالی به هم پریدند و از عیوب و ایرادات هم اشکال گرفتند و جنگیدند که یکدیگر را بسازند و به شکل ایده آلهایشان درآورند، هرچه سر هم داد زدند وضع بدتر شد که بهتر نشد، یواش یواش به این باور رسیدند که قرار نیست چیزی درست شود، خسته شدند، ساکت شدند و دست از سر هم برداشتند. هر کدام در لاک خود فرو رفتند و از هم “طلاق عاطفی” گرفتند. روانشناسان می گویند طلاق عاطفی مرحله ای وخیم تر از جنگ و جدالهای بین زن و شوهر است زیرا هنگامی که زن و شوهر به هم پرخاش می کنند امیدی به تغییر رویه دیگری دارند و از این روی بر او نهیب می زنند که اینگونه نباش و آنگونه باش! اما وقتی کار به طلاق عاطفی رسید دیگر از هم ناامید شده اند و به بهبود بدگمان گشته اند.

این سکوت سنگین و بی تفاوتی شهروندان نسبت به همه کژیها و نابسامانیهای شهر، نشانه خوبی نیست. تهرانیان از جنگیدن برای بهتر شدن شهرشان خسته و ناامید شده اند و شهر را “طلاق عاطفی” داده اند. شهر تهران بین ١٠ میلیون شهروند خود تنها مانده است و مردم در حالی که شب را زیر سقف این شهر صبح می کنند در رویاهای خود وصلت با ونکوور، نیویورک، فرانکفورت و پاریس یا لندن، وین و سیدنی را تخیل می کنند. و کم نیستند کسانی که صبح بیدار می شوند و می گویند: “باید رفت!”

تهران امروز شهر بی کس و تنهاییست که جمال خود را از دست داده است، پولهایش در ژستهای بهسازی تمام و با قمارهای سیاسی غرق در بدهی شده است. تهران امروز شهر دردمندی است که سینه اش خس خس می کند، چشمانش کم سو شده اند و دماوندش را نمی بینند، زبانش از کم آبی ترک برداشته است، گوشهایش سنگین شده، صدای پرندگانش خاموش شده اند و لباس سبزش را از تن دراورده اند. و این تهران خواهرانی دارد که آنها هم حالشان خوب نیست، اصفهان، مشهد، تبریز، کرج، شیراز، اهواز، اراک و دیگران.

وای از روزی که تهران به خشم آید و بلرزد. آنوقت است که تمام میخهایی که در جانش فرو کرده ایم مانند پوشال به زمین می ریزند؛ نه از شهر نشانی می ماند و نه از شهرنشینان…

از این سکوتی که علامت رضایت نیست باید ترسید…

منبع: کانال تلگرام پدرام سلطانی به آدرس https://t.me/pedram_soltani

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *