وقتی در فوتبال ژرف می شوم در می یابم که حکمرانی فوتبال توانسته است خود را تا حدی از آسیبها و نامدیریتیهای ملی ما جدا کند. امروز، در حالی که شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ما در وضع خوبی نیست، فوتبال ما متمایز از وضع عمومی کشور آراسته و آماده است.
این روزها مانند بسیاری از هم وطنانم، در داخل و خارج از کشور، به جام جهانی چشم دوختهام و برای دمی نشاط و بازسازی امید و انسجام به فوتبال دل بستهام. اگرچه در میان ورزشها، از هواداران فوتبال به حساب نمیآیم اما مانند بسیاری از ایرانیان، و شاید همه ایرانیان، برنده شدن تیم ملی فوتبال را نشانه غرور ملی و روشی بسیار زیبا و موقر برای رخنمایی در تراز جهانی میدانم.
مدیریت فوتبال در کشور ما، مانند مدیریت در همه بخشها، در این سالها از برخی دخالتها و سیاسیکاریها بینصیب نبوده است و آسیبهایی نیز دیده است. اما این رشته ورزشی به مثابه محبوبترین و مورد توجه ترین ورزش ایران و جهان، درسهایی برای مدیریت جامعه و کشور برای ما دارد. ورزشی که در آن منابع مالی کلان گردش دارد، میلیاردها هوادار و بیننده دارد، رسیدن به مدارج بالای مدیریت در فیفا از هر سازمان بین المللی دیگری، حتی سازمان ملل مشکلتر است، رقابتهای باشگاهی آن در هر کشوری از رقابتهای سیاسی برای هر انتخاباتی فشردهتر و طولانیتر است، لابیگری به گسترده ترین و حرفهای ترین نوعش در آن انجام میشود، اقتصاد جانبی بسیار بزرگی دارد، دلالی دارد، فساد دارد، پیچیده ترین انواع پروپاگاندا و جناح بندی را در آن میشود دید.
حکمرانی فوتبال با حکمرانی ملی بسیار قابل شبیه سازی است. در این سالها فوتبال ما افت و خیزهایی داشته است اما امروز، در حالی که شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ما در وضع خوبی نیست، فوتبال ما متمایز از وضع عمومی کشور آراسته و آماده است. تیم ملی ما با داشتن جایگاه سی و هفتم جهان سرآمد همه ی تیمهای فوتبال منطقه و قاره است. اقتصاد فوتبال در قیاس با اقتصاد تولید ما بسیار سرپا و بالنده است و برای هوادارانش مایه ی امید به آینده ی این رشته.
وقتی در فوتبال ژرف می شوم در می یابم که حکمرانی فوتبال توانسته است خود را تا حدی از آسیبها و نامدیریتیهای ملی ما جدا کند. اعضای تیم فوتبال ما به دلیل تواناییهای فنی و بدنیشان انتخاب میشوند، در انتخاب آنها رابطه سالاری، پارتی بازی و گزینشهای ایدئولوژیک کمتر مؤثر است. در تیم فوتبال ما دین و مذهب تعیین کننده نیست، یک مسیحی میتواند کاپیتان تیم هم باشد یا یک اهل تسنن در پیشانی تیم قرار بگیرد، دیگران پاس بدهند و او حمله کند و گل بزند. در تیم فوتبال ما اهل مرکز و مرز بودن شهری یا روستایی بودن مهم نیست، هر کسی که بتواند خود را در کارراهه تیمی به دید مربی برساند شانس انتخاب شدن در تیم ملی را دارد. سرمربی تیم ملی ما خارجی است. کسی نگران خارجی بودن او نیست، به او سوء ظنی وجود ندارد، با او برخورد نمیشود. اصولاٌ اینکه ما پذیرفتهایم در این رشته نیاز به بهرهگیری از تجارب دیگران داریم یک وجه تمایز آشکار با سایر بخشها و فعالیتهاست. در فوتبال، دیگر ذینفعان به تخصص و تجربه احترام بیشتری میگذارند، دخالت در کار مربی کمتر است و هرکس نمیتواند جریان تصمیم گیریهای فنی را دستخوش نظرات خود کند. در فوتبال هرکس خوب بازی نکند تعویض میشود، مربی در این خصوص درنگ نمیکند تا او به نتیجه کار لطمه وارد کند و کارنامه او و تیم را خراب کند. اصولاٌ خود بازیکنان، که در باشگاههای مختلف بازی میکنند، هنگامی که در ترکیب تیم ملی قرار میگیرند، دیگر رقیب هم نیستند، نه به هم لگد میزنند و نه سعی در تخریب هم دارند، به هم پاس میدهند با هم پیشروی میکنند و فقط یک هدف دارند: گشودن دروازه ی حریف. در فوتبال، مربی، بازیکنان، کارشناسان و همه دست اندرکاران حرفهای، ارزیابی واقعی از پتانسیلها و شایستگیهای تیم دارند، نه خود را دست کم میگیرند نه در جایگاه خود مبالغه میکنند، آنها دچار خودبزرگ بینی نیستند، به دیگر تیمها توهین نمیکنند، تیمهای قوی را مورد طعنه قرار نمیدهند. زبان فوتبال زبان رقابت حرفهای است، کسی که زبان دیگری برگزیند به انزوای خود برخاسته است.
بر این باورم که فوتبال ما، علیرغم تمام دورخیزهایی که سیاسیون برای دست اندازی به آن داشتهاند و در سطح ریاست این فدراسیون به مراد خود هم رسیدهاند، کماکان از بسیاری از بخشهای دیگر کشور و وجوه حکمرانی ملی ما حرفهایتر و بالندهتر است. فوتبال آیینه خوبی پیش روی حکمرانی کشور است، در آن خوب بنگریم و از آن پند بگیریم. هنگامی که میبینم همه ایرانیان، از هر قوم و زبان و مذهبی، چپ و راست، داخل نشین و خارج نشین، موافق و مخالف و با هر تفکر سیاسی و اندیشه حکمرانی، از تیم ملی حمایت میکنند و از برد آن شاد میشوند، مطمئن میشوم که ما هنوز راه بهتری پیش پایمان است.
بیایید فوتبال بازی کنیم!
بدون دیدگاه