اولین پنل یلدای کارآفرینان استارتاپی با موضوع “اقتصاد دیجیتال و اقتصاد سنتی ایران، چالشها و فرصت های مشترک و تامین مالی استارتاب ها در سال ۹۹” بود که با حضور محسن جلالپور و پدرام سلطانی، علی وحدت، حمید محمدی و حسام آرمندهی برگزار شد.
در این پنل محسن جلال پور فعال اقتصادی و رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران، پدرام سلطانی فعال اقتصادی و نایب رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران، علی وحدت مدیرعامل صندوق نوآوری و شکوفایی، حمید محمدی هم بنیانگذار دیجیکالا و حسام میرآرمندهی بنیانگذار کافه بازار حضور داشتند. مدیریت این پنل را شهرام شریف، دبیر گروه دیجیتال روزنامه دنیای اقتصاد بر عهده داشت. در این پنل موضوعاتی چون فضای فعلی کسب و کار در ایران و چالشهای آن، مخاطرات جذب سرمایه دولتی، مدلهای تزریق سرمایه دولتی به شرکتهای دانش بنیان و استارتاپها و نقاط ضعف و قدرت سرمایه گذاری دولتی، لزوم و اهمیت ورود استارتاپ ها به بورس و… مطرح شد. البته فعالان اقتصاد دیجیتال معتقد بودند که شرکتهای تکنولوژی اصلا نیازی به پول دولتی ندارند. فقط باید جلوی راهشان را باز کنند تا در یک شرایط منطقی وارد بورس شوند. همچنین فعالان بخش خصوصی و اقتصاد سنتی استارتاپها را از گرفتن پول دولتی منع کردند اما علی وحدت معتقد است که پول دولتی تنها مشوقی برای ورود سرمایههای بخش خصوصی است. اما فعالان بخش خصوصی ضمن رد این نوع سرمایهگذاری معتقدند که استارتاپها جایگاهی در نگاه فعلی دولت ندارند چون موجب نگرانی افرادی هستند که سالها با استفاده از رانت توانستهاند از منابع متعدد بهره مند شوند و حالا کسب و کارهای نو و استارتاپی را مزاحم خود میدانند. موضوع دیگری که در این پنل مطرح شده این بود که چرا نگاه حاکمیت به بزرگ شدن بنگاه های اقتصادی و بخش خصوصی، نگاهی توام با نگرانی است و چرا مانع بزرگ شدن کسب و کارهای این حوزه می شوند؟ آیا تعیین سقف برای کسب و کارها می تواند مانع بزرگ شدن شان شود؟ در نهایت اینکه هم فعالان بخش اقتصاد سنتی و هم دیجیتال معتقدند که آینده از آن کسب و کارهای نو خواهد بود و چیزی نیست که مجموعه حاکمیت بتواند آن را نادیده بگیرد.
شهرام شریف: به خاطر سابقهای که آقای جلالپور در امور اقتصادی و کارآفرینی دارند و در این زمینه چهره شناختهای هستند ضمن اینکه با استارتاپها آشنایی داشته و در اقتصاد سنتی و هم در اقتصاد دیجیتال حضور دارند، این پنل را با صحبتهای ایشان شروع میکنیم. آقای جلالپور، شما با چالشها آشنا هستید و فضای کاری را میشناسید. همچنین با مشکلات استارتاپها مثل کمبود سرمایه آشنا هستید. حتی استارتاپهای بزرگ هم هنوز به نقطه ثبات نرسیدهاند. لطفا در مورد فضای اقتصادی فعلی و تاثیری که روی اقتصاد دیجیتال داشته است، توضیح بدهید.
محسن جلالپور: پاسخ به این سوال که مسائل اقتصادی فقط شرایط را برای استارتاپها سخت کرده یا روی کار همه مجموعه فعالیتهای اقتصادی تاثیر گذاشته، واضح است که امروز مجموعه فعالیتهای اقتصادی کشور از بیبرنامگی، تصمیمات غلط و بیخردی، شرایط ناگواری را تجربه میکنند. مسلما بخش استارتاپی کشور و مجموعههای نوآور به دلیل سن و سال کمتر و به سر بردن در مرحله نونهالی، بیشتر از سایر بخشهای اقتصادی، از این وضعیت رنج میبرند، اما باید بگویم که کل اقتصاد کشور در حال حاضر درگیر تصمیمات غلط و نادرستی است که بهویژه در سالهای اخیر پررنگتر بوده است.
این برخلاف تصور ماست که فکر میکردیم بعد از سالهای ۹۲، شرایط به سمت ثبات خواهد رفت، اما نرفت و جنبه معکوس پیدا کرد. البته چنین شرایطی برای کسبوکارهای نوآور و نوپا سختتر است. به این دلیل که کسبوکارهای سنتی، ریشهدارتر هستند و به نوعی مسائلی از این دست را بارها تجربه کردهاند. هرچند الان دچار تنش هستند اما در این زمینه تجربه دارند و توانستهاند پایگاهی برای خود بسازند، اما کارهای نو از جنس استارتاپی، هم نوپا هستند و هم اینکه در فضای امروز کشور و در سیاستگذاریها و در میان تصمیمگیران و مدیران کشور، طرفدار و جایگاه ویژه ای ندارند، چون ما اقتصادی داریم که عدهای خاص از منابع و منافع و هر آنچه که در طول این دههها بوده است، بهرهبرداری کردهاند و الان نگران هستند که این مجموعههای استارتاپی مانع و مزاحمشان شوند، پس مسلما استارتاپها در شرایط سختتری قرار دارند.
آیا ۴۰ سال پیش زمانی که ما بهعنوان کارآفرینان نسلهای قبلتر کارمان را شروع کردیم، شرایطی پایدار و منطقی را تجربه کردیم؟ پاسخ این است که نه. ما هم در همه این سالها مسائل زیادی را پشت سر گذاشتهایم. اما تفاوتی بین ایندو دوره وجود دارد که امیدواری ایجاد میکند و آن این است که به این فضا و این دوره میتوان اعتماد کرد که اگر این دوره سخت را پشت سر بگذارند، اقتصادی را شکل میدهند که نتیجهاش اقتصاد پایدار خواهد بود که میتواند تغییری اساسی در حکمرانی ایجاد کند. هرچند در این سالها بنگاههای اقتصادی شخصی خودمان وضعیت خوبی داشته و پیشرفته است، اما در حکمرانی تاثیرگذار نبودیم و در تغییر فضای کشور نقشی نداشتیم و نتوانستیم این رسالت را انجام بدهیم.
اگر امروز ما اینجا هستیم هرچند به لحاظ سنتی، سنخیتی با شما نداریم، اما میخواهیم جبران مافات کرده و به شما کمک کنیم که در این مسیر پیش بروید و تغییرات مورد نظر را ایجاد کنید. ما نتوانستیم رسالت ایجاد تغییر در فضای کسبوکار و حکمرانی را ایجاد کنیم شاید به این دلیل که غرق یا جذب در فضایی که وجود داشت، شدیم. اما الان اینجا هستیم که راه را برای شما هموارتر کنیم.
شهرام شریف: آقای سلطانی، به نظر شما چقدر فضا برای رشد و بزرگشدن شرکتهای استارتاپی در ایران وجود دارد و امنیت لازم برای اینکه شرکتهای بزرگی در ایران ایجاد شود، وجود دارد؟ یا اینکه چقدر فضا برای سرمایهگذاری در این حوزه مهیا و باز است؟
پدرام سلطانی: کسبوکارهای سنتی و استارتاپها در محیط کسبوکارها و در همه اجزایش سرنوشت یکسانی دارند. یعنی اگر ما در محیط سیاسی دچار تحریم شدیم، این تحریم روی شما هم تاثیردارد. اگر ما به خاطر مهاجرتها به معضل منابع انسانی دچاریم، شما هم با این مشکلات روبهرو هستید. اما تفاوت اقتصاد سنتی و اقتصاد دیجیتال در این است که اقتصاد سنتی عملا در مدل کسبوکار از اقتصاد دیجیتال عقب مانده است؛ یعنی بهرهوری استارتاپها بیشتر است.
اصولا نگاه حاکمیت به بزرگشدن بنگاههای اقتصادی و بخش خصوصی، نگاهی توأم با نگرانی است. استارتاپها چون مسیر رشدشان بسیار سریعتر از کسبوکارهای سنتی است، ترس و نگرانی بیشتری را در بدنه حاکمیت ایجاد کردهاند. باید در کنار هم برای تغییر این شرایط تلاش کنیم تا به صورت مسالمتآمیز این تغییر نگرش در حاکمیت ایجاد شود که اقتصاد را باید بدهد به دست بخش خصوصی و استارتاپها و نترسد از اینکه سهم خودشان از اقتصاد کم شود. من میخواهم از این تعبیر استفاده کنم که ما تاکنون چهار انقلاب صنعتی داشتیم. هر نسلی که پیش از انقلاب صنعتی بوده اگر به دیواره موج انقلاب صنعتی خورده است، از مسیر رشد جدا شده و هر نسلی که توانسته بر موج انقلاب صنعتی سوار شود، موفق شده که خودش را در مسیر رشد قرار دهد.
انقلابهای سیاسی هم همینطور هستند. عدهای به دیوار انقلاب میخورند و فرو میریزند و عدهای دیگر روی موج انقلاب سیاسی سوار میشوند و سرنوشت دیگری مییابند. اگر بخواهیم مقایسهای بین دو اقتصاد داشته باشیم، باید بگویم که اقتصادهای پیش از انقلاب صنعتی و اقتصادهای بعد از انقلاب صنعتی، این تفاوت را در محیط فناوری پیدا میکنند.
مشکلی که آقای جلالپور اشاره کرد، این است که اصولا نگاه حاکمیت به بزرگشدن بنگاههای اقتصادی و بخش خصوصی، نگاهی توأم با نگرانی است. استارتاپها چون مسیر رشدشان بسیار سریعتر از کسبوکارهای سنتی است، ترس و نگرانی بیشتری را در بدنه حاکمیت ایجاد کردهاند. مشکل اصلی ما الان این است که حاکمیت باور ندارد که خودش هم باید تغییراتی ایجاد کند. سال گذشته در دوبی به بازدید بزرگترین شتابدهنده آینده دوبی رفتیم.
دوبی فراخوان میکند از سراسر جهان که استارتاپها بیایند و تغییراتی در مدل حاکمیت و مدل اداره کشور ایجاد کنند. مادامی که حاکمیت نپذیرد که باید تغییراتی در مدل اداره کشور ایجاد کند، باوری به فناوری هم نخواهد داشت. شاید دوبی در مسائل مختلفی هنوز مشکلاتی داشته باشد اما میدانیم که طی ۴۰ سال گذشته در اقتصاد و بیزینس بسیار موفقتر از ایران عمل کرده است.
دلیلش هم این است که به نوآوری و جذب سرمایهگذاری باور دارند و برای کسبوکارها سقف رشد تعیین نمیکنند. این یک مسئله اساسی است. ما در ایران در هر بعدی، این سقف را میبینیم. چه در بعد اجتماعی و چه اقتصادی و چه سیاسی و… پس این شرایط، تقدیر ما و استارتاپها را مشترک کرده است. بنابراین هم ما از بدنه بخش سنتی اقتصاد و هم استارتاپها، باید در کنار هم برای تغییر این شرایط تلاش کنیم تا به صورت مسالمتآمیز این تغییر نگرش در حاکمیت ایجاد شود که اقتصاد را باید بدهد به دست بخش خصوصی و استارتاپها و نترسد از اینکه سهم خودشان از اقتصاد کم شود.
شهرام شریف: میخواهم این سوال را از حمید محمدی و حسام آرمندهی هم بپرسم که استارتاپهایی مانند کسبوکارهای شما تا چه اندازه میتوانند در اقتصاد ایران بزرگ شوند؟ شما چه تصوری از این مسئله دارید؟
حمید محمدی: اگر اقتصاد ایران را با اقتصاد چین مقایسه کنیم، جیدیپی ایران در قیاس با چین، یکسیام جیدیپی این کشور است؛ یعنی چین در جیدیپی، ۳۰ برابر بزرگتر از ایران است. حالا علیبابا را بهعنوان یک بنچمارک که رهبر بازار ایکامرس چین است، در نظر بگیریم که الان ارزشی بیش از ۵۰۰ میلیون دلار دارد با بزرگترین ایکامرس ایران یا سایر کسبوکارهای بزرگ با ارزشگذاری بالا مقایسه کنیم، در خوشبینانهترین حالت ممکن میبینیم که بزرگترین ایکامرس ایران یکهشتصدم بزرگترین ایکامرس چین یعنی علیباباست؛ یعنی اقتصاد ۲کشور ایران و چین، نسبت یک به ۳۰ دارند اما ارزش مارکت لیدرهای یک سگمنت در ۲کشور، تفاوت ۸۰۰برابری دارد.
علیبابا بیش از ۹۵درصد ارزش کسبوکارش از بازار چین است و بهعنوان یک استارتاپ بینالمللی این ارزش را خلق نکرده و بیشتر براساس ضریب نفوذش در چین این ارزش را ایجاد کرده است. پس ما در ایران هنوز راه درازی در پیش داریم؛ یعنی حتی کسبوکارهایی که به نظر میرسد رشد بزرگی کردهاند و مسائلی را متحول کردهاند و باعث ایجاد نگرانی شدهاند، هنوز در ابتدای راه قرار دارند این مسئله نشان میدهد که هنوز استارتاپهای ایرانی به اندازه ظرفیتشان رشد نکردهاند. ضمنا باید این نکته را هم در نظر بگیریم که علیبابا بیش از ۹۵درصد ارزش کسبوکارش از بازار چین است و بهعنوان یک استارتاپ بینالمللی این ارزش را خلق نکرده و بیشتر براساس ضریب نفوذش در چین این ارزش را ایجاد کرده است. پس ما در ایران هنوز راه درازی در پیش داریم؛ یعنی حتی کسبوکارهایی که به نظر میرسد رشد بزرگی کردهاند و مسائلی را متحول کردهاند و باعث ایجاد نگرانی شدهاند، هنوز در ابتدای راه قرار دارند.
شهرام شریف: علاوه بر این آماری که ارائه کردید، چه تحلیلی از بازار ایران دارید؟ با توجه به اینکه در فضای سخت کنونی قرار داریم و شما دیجیکالا را هم در همین فضا بزرگ کردهاید و رشد دادهاید، دیجیکالا چقدر میتواند در همین فضا بزرگتر شود؟
حمید محمدی: اعدادی که امروز در مورد دیجیکالا مطرح میکنیم، اعداد بزرگی نیستند و این کسبوکار، جای رشد بسیار بیشتری دارد. (البته اعداد در حوزه استارتاپی در مورد کسبوکارهای مختلف متفاوت است. مثلا ضریب نفوذ در حوزه تاکسی آنلاین، خیلی رشد کرده و شاید راه زیادی تا رسیدن به بلوغ در پیش نداشته باشند)
شهرام شریف: مشخصا سوال من این است که آیا اجازه میدهند که دیجیکالا اینقدر که اشاره کردی و به اندازه ظرفیتهایی که دارد، بزرگ شود؟
حمید محمدی: چارهای ندارند و باید اجازه بدهند.
شهرام شریف: یعنی اگر میخواهیم شرکتی داشته باشیم که در ابعاد منطقهای یا جهانی رشد کند، باید به آن فرصت رشد بدهیم.
حمید محمدی: حتی در ابعاد ایران اگر بخواهیم یک ایکامرس را که لیدر بازار باشد، در نظر بگیریم، اندازههایی که امروز در موردشان صحبت میکنیم، اندازههای بسیار کوچکی است، چون داریم در مورد اندازه ریتیل به ریتیل(خردهفروشی) نزدیک به یک درصد و در خوشبینانهترین حالت ممکن، نزدیک به ۲درصد، صحبت میکنیم. در حالی که میانگین دنیا در این زمینه، بالای ۱۰درصد است. چین نزدیک ۳۰درصد است و ترکیه بیش از ۵درصد است. یعنی ما هنوز راه زیادی را در پیش داریم و استحقاقش را هم داریم، چون کشوری با جمعیت جوان هستیم و ضریب نفوذ بالای اینترنت را داریم و باید این اتفاق بیفتد و راهی غیر از این وجود ندارد.
شهرام شریف:حسام، به نظرت استارتاپهای ایران تا چه اندازه تاب تحمل مشکلاتی را از آن دست که آقای جلالپور به آن اشاره کرد و از فضای خارج از اکوسیستم به استارتاپ تحمیل میشود، دارند؟
حسام میر آرمندهی: ما چون انواع و اقسام مشکلات را تجربه کردهایم، طی این مدت توانستهایم با موضوعات و مشکلات کنار بیاییم اما حساسیت و مواردی که مطرح میشود، ریسک مالی این حوزه را بالا می برد. از سال گذشته تا امروز سرمایهگذاری اندکی که در این حوزه انجام شده، ناشی از همین مشکلات است. اتفاقاتی که میافتد و دیدگاههایی که در مورد کسبوکارهای اینترنتی وجود دارد، کار را برای ما سخت کرده و بازار سرمایه را ترسانده است. کاش آقای صحرایی، مدیرعامل بورس امروز به این جلسه میآمد. (علیرغم دعوت و پذیرش حضور در این پنل مدیرعامل بورس در این جلسه حاضر نشد.)
شهرام شریف: همین امروز آقای زرنوخی میگفتند که سرمایهگذاری در اکوسیستم استارتاپی نسبت به سال گذشته تا ۳۰درصد کاهش داشته است.
حسام میرآرمندهی: من فکر میکنم که کاهش سرمایهگذاری، خیلی بیشتر از ۳۰درصد باشد. الان کل بورس ایران مارکتکپ (market cap) یا ارزش بازار آن تا ۳۰۰ میلیون دلار است و شرکتی مانند فیسبوک خیلی عددش بزرگتر از کل بازار بورس ایران است و این ناراحتکننده است. البته در اینکه استارتاپها به بازار بورس احتیاج دارند یا بازار بورس به ما استارتاپها نیاز دارد که تکانی به خودش بدهد، جای بحث دارد. در واقع بازار بورس با ورود استارتاپها تغییراتی را به خودش خواهد دید. نمادهای بورس که همیشه متعلق به بازارهای طلا و مس و پتروشیمی و… بوده که معمولا ارزش بالایی هم خلق نمیکنند، باید جایی را هم برای استارتاپها باز کنند. با ورود استارتاپها به بورس، سرمایهها به جاهایی میرود که ارزش خلق میشود. اما الان سرمایه به جای اینکه جایی باشد که فکر و توانایی فنی و خروجی دانشگاه ها درآن وجود دارد جایی هزینه میشود که نباید بشود.
همین موارد در نهایت، بحران ایجاد میکند. مثلا وقتی واردات خودرو ممنوع میشود، همه سرمایهها به سمت بازار سکه و طلا میرود و هیچگاه سرمایهها به کسبوکارها و مخصوصا کسبوکارهای دانشبنیان هدایت نمیشوند. شاید این مسئله تا حدودی تقصیر خودمان باشد که مزیتها و نقاط قوت و حتی نقاط ضعف کسبوکارهایمان را به بازار سرمایه معرفی و ارائه نکردهایم. همچنین شاید بورس ما کمکاری کرده و پا پیش نگذاشته و در جلسه امروز هم نیامدهاند. اتفاقاتی که افتاده این است که شرایط کسبوکار، ما را از سرمایهگذاری در این حوزه دور کرده و خیلی از سرمایهگذاران در حال خارجکردن سرمایه خود از حوزه استارتاپی هستند.
شهرام شریف: آقای وحدت، شما به نوعی به خاطر جایگاهتان نماینده دولت در جلسه امروز هستید؛ ویدئویی وجود دارد که شما میگویید در سال گذشته ۲۰هزار میلیارد تومان به شرکتهای دانشبنیان تسهیلات دادهاید؛ این آمار درست است؟این رقم به چه نوع شرکتهایی داده شده و در چه مدل تامین مالی برای این شرکتها صرف شده است؟
علی وحدت: ما بخشی از دولت یعنی صندوق نوآوری و شکوفایی هستیم که بخش تامین مالی شرکتهای دانشبنیان را قرار بوده انجام دهد. اتفاقی که افتاد در بحث تفکیک شرکتهای دانشبنیان و شرکتهای فناور است که در حوزههای دیگر کار میکنند. نزدیک به یک سال است که تامین مالی را انجام میدهیم و بازار سرمایه را به این سمت هدایت میکنیم. این ۲۰هزار میلیارد تومانی را که شما میگویید احتمالا در معاونت علمی ریاست جمهوری گفتهاند و باید از خودشان در موردش سوال کنید.
شهرام شریف: در مصاحبه خودتان بوده است.
علی وحدت: عدد ما ۲ هزار میلیارد تومان است. گاهی خلط مبحثی ایجاد میشود و آن اینکه شرکتهای صنعتی و تولیدی بزرگی که ممکن است به خاطر یک محصول یا بخشی از تولیدشان یا خدماتشان دانشبنیان میشوند، اگر در چرخه اقتصاد کشور و سیستم بانکی تسهیلات دریافت کنند، این تسهیلات را به حساب کل آن اکوسیستم میگذارند. مسئله دیگر اینکه آماری که اعلام شد را تصحیح میکنم.
سال گذشته نزدیک به ۹۰۰هزار میلیارد تومان سیستم بانکی ادعا کرده که وام داده است که معمولا ۶۰ تا ۷۰درصد این مقدار پول جدید برای سرمایهگذاری نیست. برآورد ما این عددها نیست. من برآوردی از کل پولی را که در بازار غیررسمی به اکوسیستم آمده است، ندارم. اما صندوق نوآوری و شکوفایی ۲ هزار میلیارد تومان به شرکتهای دانشبنیان منابع مالی تزریق کرده است. برنامههایی هم داریم برای استفاده از این ظرفیتهایی که حاضران در این جلسه به آن اشاره کردند؛ یعنی امکان استفاده از سرمایههای موجود در کشور و امکان استفاده از بورس، این یعنی میخواهیم سرمایه را به سمت استارتاپها هدایت کنیم.
اگر دولت بخواهد به این سیستم کمک کند، ورود مستقیم دولت برای سرمایهگذاری، ورود مناسبی نیست. ما برای این مسئله به این نتیجه رسیدیم که دو ابزار وجود دارد؛ یکی صندوقهای پژوهش فناوری و دوم صندوقهای جسورانه بورسی. میزان پولی که به این سمت آمده بود، تا انتهای اسفندماه ۹۷، حدود ۷۹ میلیارد تومان بود. این مبلغ به ما این تصویر را میدهد که اندازه پولی که از این مسیر میخواهد به اکوسیستم بیاید، چقدر است. این مجموعه ابزارهایی بود که ما داشتیم. الان هم برنامههایی داریم که شروع به کار کردهاند که پول دولت بهعنوان مشوق برای جذب سرمایه بخش خصوصی به سمت استارتاپها عمل کند.
شهرام شریف: پولی که شما دادهاید، دو مدل داشته و یکی از این دو مدل تزریق پول به صندوقهای بورسی ویسی بوده است. اما صندوقهای ویسی موجود در بورس عملا شکست خوردند. مدل دیگر شما صندوقهای پژوهش فناوری است که در واقع عمدتا به صورت تسهیلات به آنها پول تزریق کردهاید که بعضا عمده این پول را در بانک گذاشتهاند و سودش را میگیرند. در مجموع به نظر میرسد که بخش عمدهای از تسهیلاتی که در این حوزه صرف کردهاید، وارد جریان نوآوری نشده است. اول به این مسئله و چرایی آن جواب بدهید و دوم اینکه دردنیا مدل سرمایهگذاری وجود دارد به این معنا که دولت در ازای هر سهمی که یک سرمایهگذاری خصوصی سرمایه وارد میکند، دو یا سهبرابر سرمایه میآورد. با این مدل سرمایهگذاران بخش خصوصی به حضور برای سرمایهگذاری تشویق میشوند، اما ما میبینیم که عمده سرمایهای که به صندوق نوآوری و شکوفایی تزریق شده است، سرمایه نیمهخصوصی، خصولتی و دولتی است. چرایی این مسئله را هم بگویید.
علی وحدت: در بخش تسهیلات، شرکتهایی که دانشبنیان هستند و شرکتهایی که به نحوی دانشبنیان شدهاند، میتوانند تسهیلات دریافت کنند. رقم ۲ هزار میلیارد تومان که اشاره کردم، چنین شرکتهایی تسهیلات دریافت کردهاند. به صندوقهای پژوهش فناوری تسهیلات و خط اعتباری دادهایم. آنها میتوانند از تسهیلات خود به استارتاپها هم کمک کنند. اینکه میگویید پولشان را در بانک گذاشتهاند، درست نیست.
ما بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد تومان به صندوقهای پژوهش فناوری دادهایم و هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان هم خط اعتباری به آنها دادیم؛ یعنی به حدود ۱۸ صندوق. الان عملکردشان در تسهیلات، بهطور میانگین بیش از ۸۵درصد است؛ یعنی ۸۵درصد از پولی را که به آنها داده شده است، به اکوسیستم تزریق کردهاند. ضمن اینکه نظارت به صورت مرتب و دائمی بر روند کارشان وجود دارد و آنها نمیتوانند پول را در بانک قرار بدهند و بلوکه کنند چون در این صورت، راند بعدی تسهیلات را دریافت نمیکنند. ولی نگاه ما این بود که با این پول و با سرمایهگذاری مستقیم دولت اتفاق مهمی رخ نمیدهد.
البته روش همسرمایهگذاری را با همه لختی و کندیای که در بخش دولتی وجود دارد و زمانبر است، در زمان کوتاهی مصوباتش را از دولت گرفتهایم و این کار را آغاز کردهایم. تا الان ۵۰۰میلیارد تومان به این بخش اختصاص دادهایم که ۸۵ میلیارد تومانش تاکنون جذب شده است.
شهرام شریف: ۸۵میلیارد تومان کجا جذب شده است؟ یعنی روی چه کسبوکاری؟
علی وحدت: روی همین دو بازیگر یعنی صندوقهای پژوهش فناوری و صندوقهای جسورانه بورسی. از یک به چهار تا چهار به یک نسبت به پولی که بخش خصوصی جهت سرمایهگذاری اختصاص بدهد، ما هم بهعنوان بخش دولتی سرمایه اختصاص میدهیم؛ یعنی از ۲۵درصد تا ۴برابر رقمی که بخش خصوصی سرمایه تزریق کند.
شهرام شریف: فرقی هم دارد که شرکتی که روی آن سرمایهگذاری میشود، خصوصی یا دولتی باشد؟
علی وحدت: مخاطب حتما باید خصوصی و غیردولتی باشد و این محدودیت قانونی را قرار دادهایم. حالا این روش سرمایهگذاری ما شروع شده اما توان صندوقهای پژوهش و فناوری ما یک اندازه مشخصی دارد و نهایتا در کوتاهمدت یعنی تا پایان سال جاری بتوانند ۱۰۰ تا ۲۰۰میلیارد تومان جذب کنند. اتفاقات خوبی هم با بورس افتاده و پیشنهادهایی که به بورس بردهایم، به فوریت انجام شده است. ۷ تا ۸ویسی بورسی شروع به کار کردهاند اما پولی که آوردهاند، ناچیز بوده و زیر ۸۰ میلیارد تومان است که اندازه کوچکی محسوب میشود.
شهرام شریف: این میزان سرمایهگذاری که اشاره کردید تاکنون انجام شده، میتوانید چند مثال بزنید که در فضای استارتاپی ایران واضح و ملموس باشد و شرکتی باشد که همه آن را بشناسند و از دل سرمایهگذاری دولتی بیرون آمده باشد؟
علی وحدت: الان میگویم عناوین پروژهها را برایم بفرستند که برای شما بخوانم! (این اتفاق تا پایان پنل رخ نداد) اشاره کردم که ۸۰میلیارد تومانی که صندوقهای بورسی آورده بودند، سایز کوچکی بود و برای اینکه به اصطلاح تکانی بخورند، یکی دیگر از پیشنهادهایی که داشتیم و الان به آن ورود کردهایم، کمک در تاسیس چنین صندوقهایی در بورس است. یکی از ملاحظاتی که در اکوسیستم وجود داشت و به آن انتقاداتی هم وارد بود، ورود شرکتهای شبهدولتی به اکوسیستم و سرمایهگذاری مستقیم روی استارتاپها بود. این کار مورد انتقاد فعالان این بخش هم بود. بنابراین ما فکر کردیم که بهترین بازیگری که میتوان با او این همکاری در سرمایهگذاری را انجام داد، صندوقهای بورسی است. جدا از بحث همسرمایهگذاری، ما دو موضوع دیگر را برای فعالکردن این بخش آغاز کردهایم.
یکی کمک در تاسیس صندوقهای بورسی است؛ یعنی اگر صندوق بورسی بخواهد تاسیس شود، ما ۴۰درصد از سرمایه اولیه مورد نیازش را تامین میکنیم. الان یک صندوق ۱۰۰میلیارد تومانی که مربوط به فینتک است، آماده ثبت و تصویب شده است. همچنین یک صندوق ۳۰میلیارد تومانی مربوط به بازیهای رایانهای است و یک صندوق ۲۰۰میلیارد تومانی دیگر هم کارهای نهاییاش انجام شده و صندوق نوآوری و شکوفایی هم آورده مالی آن صندوق را تایید کرده است. کار دیگری که در حال انجامش هستیم، تضمین خرید سهام این صندوقهای بورسی است. امیدواریم با راهاندازی این بخش، میزان جذب سرمایه به سمت صندوقهای بورسی تقویت شود.
شهرام شریف: سایر حاضران هر کدام نکتهای در مورد این بحث دارند، بگویند. یعنی در مورد تامین مالی استارتاپها و شرکتهای دانشبنیان از طرف دولت و سیاستهایی که تاکنون در این زمینه اجرایی شده است.
محسن جلالپور: اگر خیلی ساده بخواهم توضیح بدهم، باید بگویم که وقتی ما کارمان را شروع کردیم، میگفتند نهادههای لازم برای فعالیت اقتصادی سه چیز است؛ زمین، نیروی کار و سرمایه. این مسئله الان تغییر پیدا کرده و بستر لازم برای شروع کار و کارآفرینی، به جای زمین، زمان شده است.امروز لحظه و ثانیه اهمیت دارد. به جای نیروی کار هم اطلاعات مهم شده است. سرمایه هم سر جای خودش است، اما سرمایه بهتنهایی کارایی ندارد. حتی اگر خزانه کشور را باز کنند و داراییاش را در اختیار استارتاپها قرار دهند، این پول موثر نیست.
هرچند هیچگاه این کار را هم نمیکنند و در این زمینه مشکلات جدی وجود دارد، اما فرض کنید که آقای وحدت و گروهش، بانکها و صندوق نوآوری و… همه سرمایه مورد نیاز را هم تامین کنند، وقتی که بستر لازم را فراهم نمیکنیم، چنین پولی اهمیتی ندارد. الان در زمینه کارهای دانشبنیان و استارتاپها و فعالیتهای نوآورانه، مهمترین بستر، اینترنت است. الان من که اینجا نشستهام و ۴۰ سال در نظام جمهوری اسلامی کار کردهام و هدفم هم انجام کار موثر بوده است، نمیدانم که ما در حال حرکت به سمت اینترنت ملی هستیم یا خیر و نمیدانم که فردا و آینده چه اتفاقی قرار است در این زمینه بیفتد.
ما آگاه نیستیم که الان ثانیه و صدمثانیه است که ما را در رقابت با جهان جلو میاندازد. الان همه چیز بر مبنای زمان تعیین میشود. پس اگر نهادهها و لوازم مورد نیاز که الان زمان است، اهمیتی نداشته باشد، سرمایه بهتنهایی کارایی ندارد، ضمن اینکه الان هیچ کدام را نداریم. نکته دیگری که میخواهم به آن اشاره کنم، این است که کاهش سرمایهگذاری فقط مربوط به حوزه استارتاپی و فعالیتهای نوآور نیست، بلکه الان کاهش سرمایهگذاری حتی از شرایط زمان جنگ هم کمتر شده و این مسئله در همه صنایع رخ داده است. وقتی رشد اقتصادی نداریم، سرمایهگذاری هم منفی خواهد بود. بنابراین جوانان استارتاپی نباید نگران باشند که سرمایهگذاری در مجموعهشان انجام نشده، سرمایهگذاری در همه بخشهای اقتصادی انجام نشده است.
همچنین درمورد اینکه شما پرسیدید که تا کجا میتوان جلو رفت و رشد کرد و دوستان نخواستند به آن پاسخ روشنی بدهند، من پاسخ کوتاهی میدهم. اینکه تا کجا ما میتوانیم جلو برویم، بستگی به دیدگاه دولت و حاکمیت دارد که ببیند آیا استحکام و استقرار و ادامه نظام و حاکمیت به این است که بخش خصوصی قوی داشته باشیم و فعالیت اقتصادی پررونقی داشته باشیم یا نه.
وقتی من رئیس اتاق ایران بودم، آقای لیپتون، نایب رئیس بانک جهانی در دوره پس از برجام به ایران آمد. قبل از اینکه بیاید، به این شرط آمده بود که علاوه بر اینکه مهمان رئیس بانک مرکزی باشد، یک روز هم مهمان رئیس اتاق بازرگانی ایران باشد. وقتی به اتاق آمد و با اعضای اتاق و… دیدار کرد، نیمساعت هم خصوصی با من حرف زد. در این جلسه خصوصی به من گفت که در اتاق فعالیت زیادی نکن که از گوشه و کنار دنیا، سرمایهگذار به ایران بیاوری، بلکه فضای فکری حاکمیت را به این سمت بیاور که باید دنبال سرمایهگذار باشند.
هرچند در این سالها بنگاههای اقتصادی شخصی خودمان وضعیت خوبی داشته و پیشرفته است، اما در حکمرانی تاثیرگذار نبودیم و در تغییر فضای کشور نقشی نداشتیم و نتوانستیم این رسالت را انجام بدهیم. اگر امروز ما اینجا هستیم هرچند به لحاظ سنتی، سنخیتی با شما نداریم، اما میخواهیم جبران مافات کرده و به شما کمک کنیم که در این مسیر پیش بروید و تغییرات مورد نظر را ایجاد کنید. ما نتوانستیم رسالت ایجاد تغییر در فضای کسبوکار و حکمرانی را ایجاد کنیم شاید به این دلیل که غرق یا جذب در فضایی که وجود داشت، شدیم. اما الان اینجا هستیم که راه را برای شما هموارتر کنیم.
اما اگر این فضا و نگاهشان تغییر نکند و نخواهند که سرمایهگذار خارجی جذب شود، حتی اگر سرمایهگذاران به ایران هم بیایند، بعد از مدتی برمیگردند. کما اینکه بعد از برجام هم این اتفاق افتاد و بیش از ۲۰۰هیات تجاری و اقتصادی با بیش از ۳هزار و ۸۰۰سرمایهگذار که بعضیهایشان از بزرگترینهای کشور خودشان بودند، به ایران آمدند اما با نبود فضای کسبوکار، همگی رفتند. حتی بیش از ۸۰میلیارد دلار بعد از برجام از خارج از کشور، جذب سرمایه انجام شد اما نماندند. دلیلش هم این بود که نگاه مثبت به اهمیت سرمایهگذاری و جذب سرمایه، در بدنه حاکمیت وجود ندارد.
فضای جدید یعنی فضای استارتاپی، ادامه فضا و مسیر کارآفرینی است که امثال ما ایجاد کردند و ما هم مسیر کارآفرینان و فعالان اقتصادی قبل از خودمان را ادامه دادیم. البته همانطور که اشاره کردم، فعالیتها و تلاشهای ما در تغییر نگاه حاکمیت به فضای کار و سرمایهگذاری موثر نبود و نتوانست تغییری در این زمینه ایجاد کند. در پاسخ به سوال شما که میگویید چقدر این مجموعههای خصوصی میتوانند بزرگ شوند، باید بگویم که همه چیز به آن دیدگاه بستگی دارد. اینکه دیدگاه حاکمیت به بخش خصوصی و رشد کسبوکارها چگونه باشد.
اگر نگاه و دیدگاه مثبتی داشته باشند، نهتنها در داخل کشور کسبوکارهای بزرگی خواهیم داشت، بلکه چون بخش زیادی از سرمایه ایرانیان خارج از ایران است، این امکان فراهم است که کسبوکارهای داخلی، در خارج از کشور هم گسترش پیدا کنند و بزرگ شوند. استارتاپها جای کار زیادی دارند، اما نمیدانیم که این فضای فعلی میپذیرد که این رشد به نفع حاکمیت و اقتدار حاکمیت است یا نه، چون اقتدار کشور به بزرگشدن کسبوکارهای بخش خصوصی است. کسبوکارهایی از اقتصاد سنتی و اقتصاد دیجیتال مانند دیجیکالا و دیگران.
منبع: شنبه مگ
گزارشی دیگر از این پنل را می توانید در دنیای اقتصاد بخوانید.
بدون دیدگاه