پدرام سلطانی در گفتوگو با روزنامه شرق مطرح کرد: اگر دست دولت در ایجاد تساهل و انبساط اقتصادی بسته است سعی کند در بعد اجتماعی این وضعیت را جبران کند.
اقتصاد، جامعه، سیاست و فرهنگ چهار ساحتی هستند که نمیتوان تحولات هرکدام از آنها را منتزع از دیگر ساحتها بررسی کرد و نتیجه درستی گرفت. طبیعتا هنگامی که مسئله التهابات و تنشهای عرصه اقتصاد در میان است، باید برای یافتن سرمنشأ آنها به حوزههای دیگر نیز رجوع کرد.روزنامه شرق درباره رویدادهای اخیر در عرصه سیاست، فرهنگ و جامعه با پدرام سلطانی، نایبرئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران گفتوگويي كوتاه داشته که در ادامه میخوانید.
اثر تحولات اخیر سیاست بینالملل را در اقتصاد ایران چگونه میبینید؟
انکارشدنی نیست که بالاگرفتن تشنجها بین ایران و آمریکا و تحرکاتی که اخیرا آمریکا در خلیجفارس و در منطقه آغاز کرده است، به نگرانیها در منطقه، بهویژه در داخل ایران دامن زده است. بالطبع این شرایط التهاباتی را به وجود آورده است که هر موضوع کوچکی میتواند تبعات و پیامدهای بزرگ و شاید غیرقابلکنترلی داشته باشد و ما در تاریخ نمونههای متعددی داریم از اینکه یک سوءتفاهم یا اتفاق کوچک یا شیطنت در جایی، موجب بروز درگیری گستردهای شده یا سبب شده است جنگی خانمانسوز اتفاق بیفتد. طبیعتا این سوابق و تاریخ، ممکن است هر کسی را از این احتمال نگران کند که مبادا اینبار هم تجربه تلخ دیگری به این نحو تکرار شود و اینبار دامن ایران و کل منطقه خلیجفارس را بگیرد؛ بنابراین خویشتنداری در چنین شرایطی بسیار اهمیت دارد و همینطور مراقبت از اینکه گروههایی از سر تندروی و بعضا از سر شیطنت و کینه و عداوت اتفاقاتی را رقم نزنند که مانند جرقهای باشد که به انبار باروت بیفتد.
به نظر شما این تحولات چه تأثیری در رفتار اقتصادی مردم دارد؟
نمیتوان آثار این نگرانی و التهاب را در فضای اقتصاد کشور نادیده گرفت. من فکر میکنم خود این نگرانیها، رفتار اقتصادی مردم -چه رفتار تولیدکننده و سرمایهگذار و چه رفتار شهروند و مصرفکننده- را تحت تأثیر قرار میدهد؛ بهنوعی که تولیدکننده را بیشتر به کنج محافظهکاری و ایستایی در فعالیت خود میراند، باعث میشود تولیدکننده سرمایهگذاریهای احتمالی را به تعویق بیندازد یا به حداقل بسنده کند یا سعی کند برای تأمین نیازهای آتی مانند مواد اولیه و سایر نهادههای تولید، بیش از حد معمول به تهیه مواد اولیه بپردازد که خود این امر ممکن است روی تقاضا برای واردات، تقاضا برای ارز و همینطور سرمایه در گردش تولیدکننده تأثیرهای منفی بگذارد و حتی در این شرایط برخی از فعالان اقتصادی یا برخی از سرمایهداران بیش از گذشته به فکر خروج سرمایه و مهاجرت از کشور بیفتند و در کنار آنها خیلی از نیروهای متخصص کشور، اعم از نیروهای فنی، کارشناس، استادان و صاحبنظران و حتی کارگران ماهر و خبره نیز با توجه به تقاضایی که برای چنین نیروهایی در خارج از کشور وجود دارد، بیش از پیش نگاه خود را به آنسوی مرزها معطوف کنند و به عبارتی به فکر مهاجرت و خروج از ایران بیفتند. سایر شهروندان ممکن است در رفتارهای خرید برای حفظ ارزش داراییها و همینطور به دلیل نگرانی از آینده اقدام به بیشخریدی کنند؛ یعنی بخشی از دارایی خود را به کالاهایی مانند طلا و ارز تبدیل کنند و بخش دیگری در تأمین مایحتاج و نیازهای روزانه بیش از میزان معمول و متوسط مصرفشان خرید انجام بدهند. در این شرایط مصرفکننده از خیلی از هزینههای غیرضرور خود خواهد زد و عملا ممکن است خریدها در بخشهایی از اقتصاد که غیرضرور تلقی میشود، مثل خدمات تفریحی، مسافرت و بعضا خدمات آموزشی و تحصیلی و هنری و نهایتا کالاهای لوکس یا کالاهای سرمایهای منزل مانند مبلمان و لوازم خانگی و مانند آن کاهش پیدا کند و این امر ممکن است روی صنایعی که اینها را تولید میکند، تأثیرات منفی بیشتری داشته باشد.
تأثیر کلی این تغییر رفتار در شاخصهای کلان چه خواهد بود؟
در مجموع هر چقدر به نگرانی دامن زده شود و نگرانی بیشتر شود، اینگونه رفتارها که تعدادی از آنها را برشمردم، شدت و وسعت پیدا خواهد کرد و متأسفانه این رفتارها همگی آثار منفی و مخرب روی اقتصاد کشور خواهد داشت و موجب خواهد شد چشماندازی که برای اقتصاد ایران تصویر شده است که حاکی از پیشبینی نرخ رشد منفی اقتصاد، در حدود منهای شش درصد یا تورم بیش از 40 درصد یا افزایش نرخ بیکاری است، به سوی منفیتر طیف پیشبینی سوق پیدا کند تا به سمت مثبت یا محافظهکارانه آن؛ یعنی نرخ رشد اقتصادی ممکن است به منفیتر از این برسد و تورم حتی بیشتر از این پیشبینیها حرکت کند، نرخ بیکاری بیشتر از میزان پیشبینیشده افزایش پیدا کند و سایر متغیرها نیز حرکتی به همین ترتیب داشته باشند.
چه راهی برای رفع این خطر میبینید؟
من عمیقا باور دارم که مهمترین هنر حکمرانی در این شرایط باید برگرداندن آرامش، امنیت روانی و همینطور اعتماد به جامعه باشد و میدانم که این کار بسیار سخت است و مطمئنم که با روش کنونی که در پیش گرفته شده است، آرامش و امنیت روانی و اعتماد بازنخواهد گشت و حتما باید روشها تغییر پیدا کند تا ما بتوانیم به آن سمت سوق پیدا کنیم. حاکمیت باید در این شرایط کارهایی را که برایش مقدور است در تساهل اجتماعی، در گشایشهای داخلی، در رواداری با مردم –با زنان، جوانان، دانشجویان، اقلیتها و با همه اقشار- انجام بدهد و اگر در بعد تساهل و انبساط اقتصادی دستش بسته است-که هست- سعی کند در بعد اجتماعی این وضعیت را جبران کند. من چون نشانههای دال بر این حرکت را نمیبینم، معتقدم که روش فعلی منجر به افزایش اعتماد و کاهش نگرانیها و افزایش امنیت روانی در جامعه نمیشود. امیدوارم که این موضوعهای مهم گوش شنوایی در دولت پیدا کند و باور جدی برای اجرا بیابد تا ما بتوانیم امسال را با وجود چشمانداز پرمخاطرهای که هست، با شرایط نسبتا قابل تحملتری به پایان برسانیم.
منتشر شده در روزنامه شرق_شنبه 28 اردیبهشت 1398
بدون دیدگاه