به باور من، وقت آن است که جامعه مدنی و بخش خصوصی در کشورهای منطقه، در همین حد و اندازه‌ای که هستند، به غیبت جبری و تاریخی خود پایان دهند و برای حفظ صلح و توقف واگرایی و خصومت در این منطقه پا پیش نهند.

خاورمیانه جای عجیبی است. برای هزاره‌ها خاستگاه پیامبران، مهد تمدن‌ها، مادر فرهنگ‌ها و معشوق جهانگشایان بوده است. و امروز هم بانک انرژی دنیا، شاهراه حمل‌ونقل جهانی و منطقه‌ای مهم از نظر سوق الجیشی است. خاورمیانه نگین انگشتری جهان است، درست همان‌گونه که در نقشه جهان در مرکز قرار دارد. اما این نگین دیرزمانی است که به رنگ یاقوت سرخ است.

خاورمیانه به دلیل همه ویژگی‌های بالا، در گذر اعصار و قرون رنگ آرامش و امنیت پایدار را به‌خود ندیده است و همواره مورد دست اندازی و طمع قدرت‌های برتر جهانی بوده است. حتی بعد از افول دولت‌های استعمارگر اروپایی و ایجاد حکومت‌های نسبتاٌ مستقل، دولت‌های مستقر در کشورهای این منطقه، فارغ از تفاوت‌هایی که با هم دارند، به دلیل این سابقه تاریخی پرچالش، هریک به روش خود به بسط اقتدار حکومت و تقویت امنیت کشورشان همت گماشته‌اند. این راهبرد مسلط و معمول کشورهای خاورمیانه آثار و نتایج گوناگونی به بار آورده است. اما یکی از آثار مهم آن ضعف جامعه مدنی و دولت‌گرایی بخش خصوصی بوده است.

بنابراین در جریانات مهم داخلی و روندهای مهم بین‌المللی، این دو بخش، یعنی نهادهای مدنی و بخش خصوصی، یا حاضر نبوده‌اند و یا بسیار کم رنگ و در سایه تمام قد دولت قرارداشته‌اند و حس نشده‌اند. شاید وضع ایران از حیث کنشگری نهادهای مدنی اندکی بهتر از کشورهای منطقه باشد اما از حیث فعالیت و اثرگذاری بخش خصوصی از بسیاری از آنها وضع نامناسب‌تری دارد. دانستن این آمار که حجم تجارت بین کشورهای منطقه خاورمیانه کمتر از 10 درصد کل تجارت آنها با جهان است، برای درک گسستگی اقتصادی منطقه کافی است.

وضعیت جامعه مدنی کشورهای خاورمیانه هم اسف‌بار است. اگر نهادهای خیریه و سازمان‌های مدنی دولت‌ساخته را در این کشورها کنار بگذاریم، خاورمیانه از حیث تعداد، سابقه، قدرت، دانش و جهانی بودن سازمان‌های مردم نهاد وضع خوبی ندارد، به ویژه اینکه همین سازمان‌های موجود هم، به مانند بخش خصوصی این کشورها، اگر کاری هم می‌کنند یا در داخل کشورشان است و یا خارج از منطقه خاورمیانه. میزان تعامل و همکاری درون منطقه‌ای نهادهای مدنی خاورمیانه در سطح بسیار پایینی قراردارد.

اتفاقات چند سال گذشته در این منطقه حاکی از روند تشدید شونده ناامنی و بی‌ثباتی در منطقه است و متأسفانه در چند ماه گذشته، با روی کارآمدن یک دولت جنگ طلب در آمریکا و ورود آن به اختلافات منطقه‌ای، نگرانی‌ها از بدتر شدن شرایط در خاورمیانه بیشتر شده است. جنگ داخلی در سوریه، عراق، افغانستان و یمن، جنگ سرد بین ایران و عربستان، قطع روابط عربستان و چند کشور دیگر با قطر و بی‌ثباتی و رشد روز افزون جریان‌های تندرو و افراطی در بسیاری از کشورهای منطقه، همه و همه نشانه‌های نگران‌کننده‌ای برای مردم این سرزمین‌ها هستند. اتفاقاتی که آنان در سکوت و بی‌عملی صرفاٌ نظاره‌گرند، گویی موجودات دست و پا بسته‌ای هستند که منتظر تقدیری شوم‌اند.

من بر این باورم که دولت‌های منطقه در چرخه معیوب تاریخی قرار گرفته‌اند. همه اختلافات همسو و یک کاسه شده‌اند و همه اشتراکات پراکنده و در محاق رفته‌اند. بی‌اعتمادی در میان دولت‌های منطقه ریشه‌دار شده و سبب گشته است که حل مسائل این منطقه و برقراری صلح و همگرایی برایشان دور از دسترس شود. به باور من، وقت آن است که جامعه مدنی و بخش خصوصی در کشورهای منطقه، در همین حد و اندازه‌ای که هستند، به غیبت جبری و تاریخی خود پایان دهند و برای حفظ صلح و توقف واگرایی و خصومت در این منطقه پا پیش نهند. مردم خاورمیانه، اعم از جامعه مدنی و بخش خصوصی، می‌توانند قواعد کهنه و تکراری بازی را در این منطقه بهم بزنند و طرحی نو در اندازند. این که چگونه و با چه روش‌هایی این کار انجام شود را در زمان دیگری خواهم نوشت. این یادداشت بیان آرزوی قلبی من برای برداشتن پرچم آشتی، دوستی و همکاری در منطقه خاورمیانه توسط نمایندگان بخش خصوصی و جامعه مدنی کشورهای این منطقه است. امیدوارم این آرزو مخاطبین داخلی و منطقه‌ای خود را بیابد و فرصت تبدیل شدن به یک «کمپین برای صلح در خاورمیانه»، با کنشگری و ابتکار عمل بخش خصوصی و جامعه مدنی همه کشورهای منطقه را پیدا کند.

سرخ بودن دیگر بس است. زمان آن رسیده است که نگین انگشتری جهان به رنگ زمرد سبز شود.

منبع: کانال تلگرام پدرام سلطانی به آدرس https://t.me/pedram_soltani

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *