هر کدام از ما افرادی رامی شناسیم که تا حدی از وضعیت مالی خوبی برخوردارند وحرف از پولدار که شود شاید یاد آنها بیافتیم .

 

هر کدام از ما افرادی رامی شناسیم که تا حدی از وضعیت مالی خوبی برخوردارند وحرف از پولدار که شود شاید یاد آنها بیافتیم .اما هیچ کدام از ما نمی دانیم دقیقا ثروتمند ترین های کشورمان چه کسانی هستند وچه قدر سرمایه دارند .در تمام دنیا معمولا صاحبان بزرگ سرمایه به نام وچهره ومیزان دقیق دارایی هایشان شناخته می شود .در کشور ماتا به حال لیست معتبری از ثروتمند ترین ها ومیزان دارایی هایشان منتشر نشده والبته خود صاحبان سرمایه علاقه ای به شناخته شدن بین عموم مردم را ندارند وترجیح می دهند بی سر وصدا وبه قول معروف چراغ خاموش به تولید ثروت بپردازند .
پدرام سلطانی نایب رئیس اتاق بازرگانی وصنایع ومعادن ایران وعضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی وصنایع ومعادن تهران که تا دوره قبل یکی از جوان ترین اعضا به شمار می رفت در رابطه با دلیل شناخته نشدن وتفاوت صاحب سرمایه بودن در ایران وسایر کشور های جهان از ابعاد مختلف آن با به گفت وگو نشست:
در بسیاری از کشورها صاحبان سرمایه وثروتمندان یک کشور با چهره وحتی گاهی با میزان دقیق دارایی میان مردم شناخته شده اند اما در کشور ما این طور نیست وسرمایه داران حتی تمایلی به شناخته شدن ندارند .دلیل این موضوع را چه طور ارزیابی می کنید ؟
طبعا این قضیه علل مختلفی دارد .آن علتی که شاید بیش وپیش از همه در ذهن است علت فرهنگی وریشه تاریخی این موضوع است .ما ملتی هستیم که در ۴۰۰سال گذشته وشاید بتوان گفت از دوران صفویه به بعد آموزش های دینی امان با نگاهی که معلمان ومروجان دینی داشته اند گرایش پیداکرده به ترویج قناعت وزهد وساده زیستی ـ که البته در جای خود جای خود کار مذموم ونا درستی نیست .اما مشکل از اینجا ناشی می شود که این گرایش در مقابل تولید ثروت سرمایه داری ورفاه مادی قرارر داده شده است این انحراف وخلط دو موضوع متاسفانه بخشی از فرهنگ ما شده وافراد حتی با داشتن ثروت ورفاه به عمد خود را کمتر از آن چیزی که هستند نشان می دهند وبه این ترتیب احساس می کنند که آبرو واحترام بیشتری خریداری کردند ودر مقابل آن هم کسانی که از ثروت ورفاه برخوردار نیستند صاحبان سرمایه را یا به چشم مثبت وتحسین نگاه نمی کنند یا همواره به آنها بد گمان هستند .وبه این معنا که منبع یا منشا در آمدهای آنها رابا یک قضاوت عجولانه یا نا آگاهانه یک منشا نا درست قلمداد می کنند .
اما علت دومی که کمتر به آنها پرداخت می شود این است که در یک مسیر توسعه حکمرانی در کشورها دولت مبادرت به افزایش شفافیت در امور اقتصادی ومالی خود در جامعه کردند تااز این طریق بتوانند منابع در آمد را شناسایی وتقویت کنند واز آن منابع مالیات اخذ کنند که تامین منابع لازم برای کشورهای خود را بکنند .به همین دلیل می بینیم که نظام های مالی ومالیاتی وفرهنگ مربوطه در کشورهای سرمایه داری در ۱۵۰ سال گذشته رشد بسیاری پیدا کرده واین رشد تبدیل به بخشی از فرهنگ ملی شده است. به این عنوان که مردم پنهان کردن ثروت ومنبع درآمد را زشت ونا پسند .غیر اخلاقی قلمداد می کنند وچون اینگونه است صاحبان سرمایه مبادرت می کنند به اعلام میزان ثروت ومنابع در آمد سالانه خود به این ترتیب چون این دارای ها اعلام می شوند طبیعتا در محل اطلاع وقضاوت افکار عمومی هم می تواند قرار گیرند وموجب این می شود که ـ به خصوص در سه دهه ی گذشته ـ رسانه ها هم به این موضوعات بپردازند. طبقه بندی کنند سرمایه دارترین وثروتمند ترین افراد را معرفی ورتبه بندی کنند .این امکان در کشور ما اصلا وجود ندارد .یعنی هیچ منبع ومرجعی نیست که بشود از آن اطلاعات دقیق ودرست را بدست آورد وبتوان آنها منتشر کرد .یعنی حتی اگر ما فرهنگی که در ابتدا اشاره کردیم را هم می داشتیم چون شفافیت وجود ندارد امکان اینکه این کار را بکنیم فراهم نیست .
بخشیی از علت نبود این شفافیت بر می گردد به فرهنگ دولت مردان ما .در تمام این ۴۰۰سال وبه خصوص در سال گذشته به این عنوان که آنها هم برخواسته از همین جامعه ای بودند که شفافیت در دارایی وامور مالی را درست نمی پنداشت وآنها هم باهمین فرهنگ حکمرانی می کردند .
بخش دیگر هم بر می گردد به تاریخی که طی آن ما تبدیل شدیم به یک کشور نفتی متکی شدن دولت های ما به نفت که این اتکا باعث می شد آن نظام شفاف مالیاتی که در کشور متکی به منابع مالیاتی وجود دارد برای دولت نفتی چندان ضروری جلوه نکند زیرا اینکه خود دولت به لحاظ مالکیت در آمدهای نفتی بزرگترین ثروتمند وصاحب در آمدهای کشور است .اما بخواهم ساده تر توضیح دهم بودجه جاری دولت در سال ۹۰ حدود ۱۶۰ میلیارد تومان است در حالی که کل تولید نا خالص ها ی کشور ماحدود ۳۵۰ تا ۳۷۰ هزار میلیارد تومان است. بنابراین اگر دولت را یک شخص حقوقی در نظر بگیریم مخارج آن ۴۰در صد از کل درآمد کشور است .پس چون دولت ها ی نفتی به بزرگترین سرمایه داران کشور تبدیل می شوند خود آنها هم به این ورطه می افتند که قدری در شفاف سازی درنگ بکنند .

سال گذشته گزارشی چاپ شد که طی آن ۳۰ نفر از میلیاردر های ایران معرفی شدند وبیشتر آنها هم ازاعضای اتاق بودند .اما این موضوع جنجال زیادی بر پا کرد وگاه باعث بر آشفتن بیش از حد این افراد شد .آیا این شدت برخورد در چنین زمینه ای را هم ناشی از فرهنگ وعواملی می دانید که اشاره کردید ؟
ابتدا روی این نکته باید تاکید کنم که آن گزارش یک گزارش واقعی نبود انسان منطقی حتی اگر نسبت مثبتی به او داده شود اما صحیح نباشد طبیعتا واکنش نشان می دهد .آن گزارش صرفا اعضای هیات نمایندگان اتاق را بدون هیچ تحقیق ومستندی به عنوان میلیاردرهای کشورمعرفی کرده بود در حالی که ۹۰ در صد آن لیست از شمول میلیاردرهای تراز اول کشور خارج بودند .پس چون این گزارش واقعی نبود به آن واکنش نشان دادند .عامل دومی که شاید موجب آن واکنش بود این بود که این شائبه به وجود نیاید که کسانی که وارد اتاق تهران می شوند اصولا به واسطه تمکن مالی این امکان برای آن هاایجاد شده است که عضو هیات نمایندگان اتاق باشند وهر کس از این فیلتر عبورکرده واینجا عضو هیات نمایند گان شد؛حتما میلیاردر است .

آیا واقعا این طور نیست ؟یعنی اعضای میان هیات نمایندگان هستند که میلیاردر نیستند ؟
خیر قطعا این طور نیست. البته غالب افرادی که جزو مدیران شاخص کشور هستند بلا خره افراد مرفهی هستند ولی باید فرق قائل شد بین کسی که مرفه است وکسی که میلیاردر تراز اول مملکت است .اینها فاصله زیادی دارند.مطمئنم اگر اطلاعات ووسایل فراهم بود وما می توانستیم میلیاردر های تراز اول کشور را طبقه بندی کنیم مثلا دارایی نفر دهم از ۱۰ میلیاردر اول حداقل بیش از ۱۰ برابر دارایی پول دارترین فردی است که در هیات نما یندگان اتاق تهران نشسته است .بنابر این چون فاصله زیاد است نمی توان این ها را به عنوان میلیاردرهای تراز اول بر شمرد .
امروز در تهران هر کس که یک آپارتمان در مناطق بالای شهر با متراژبالای ۱۵۰ مترداشته باشد یک میلیاردر به حساب می آید در این صورت صرف نظر از شهرهای دیگر به تعداد آپارتمان های بالای شهر در همین تهران میلیاردر وجود دارد .
فکر می کنم دلیل دیگری وجود داشته باشد ودو دلیل مهم این بود .اگر چه شخصا معتقدم نسبت به این موضوعات واکنش باید درحد اصلاح خبر باشد تا بر آشفتگی .

مسئولیت ها ی اجتماعی یک صاحب ثروت وسرمایه درایران چگونه تعریف می شود ؟
خب طبیعتا نحوه اطلاع رسانی اقدامات یک شخص یا بنگاهها ی اقتصادی در زمینه مسئولیت اجتماعی درکشورهایی که نظام اقتصاد آزاد دارند باز یک تشابه وتناسبی دارد با موضوع شفافیت شان در نظام مالی .
وجه دیگری هم در کشور ها وجود دارد وآن اینکه به اعتقاد من تفکر غالب این است که باید در خصوص مشارکت در حیطه های مسئولیت های اجتماعی اطلاع رسانی خوبی شود اما در کشور ما هم باز به واسطه بخشی از آموزه های دینی این کار اصطلاحا ریا قلمداد می شود .یعنی عنوان می گردد اگر شماکار نیکی انجام می دهید واین کاررا اعلام بکنید ارزش کارنیک ازبین می رود.خب طبعتا آنهاکه متدین هستند وکار نیکی انجام می دهند سعی می کنند کارشان را اعلام نکنند واتفاقا این را هم جزئی از درستی وثواب کارشان می بینند .نمی شود به این تفکر هم ایرادی گرفت مهم این است که افراد مسئولیت های اجتماعی اشان را به در ستی انجام دهند .
من معتقد هستم میزان ایفای مسئولیت های اجتماعی در کشورما در مقایسه باکشورهای دیگر جایگاه بدی ندارد نمی توانم قضاوت دقیق کنم ولی این را از یک استنباط عمومی می توان عنوان کردکه جایگاه ما بد نیست چون کمک به همنوع ومشارکت در فعالیت های خیریه ونیکوکاری بخشی از تفکر مالی ودینی مااست .

در کشورهایی که باسیستم سرمایه داری اداره می شوند؛افرادصاحب سرمایه وثروت از احترام اجتماعی برخوردارند وبه همان میزان در پرداخت مالیات دقیق وشفاف عمل می کنند. در کشورماانتظار آن احترام وجود دارد امااین فرد در پرداخت مالیات وگزارش های مالی آن شفافیت را ندارند به شکلی که در مردادماه سال جای اعلام شد ۲۰تا۲۵درصد فرار مالیاتی در کشور وجود دارد در این رابطه نظر شما چیست ؟
اولادر این رابطه نمی توان یک حکم کلی داد که سرمایه دارها شفافیت مالی ندارند بعدهم آن ۲۵درصد ازمودیان مالیاتی هستند .یعنی امکان دارد یک کاسب جز هم باشد یا یک مغازه دار معمولی یا صاحب یک شرکت کوچک .

به نظر نمی آید مالیات این صاحب کسب های کوچک بتوانند ۲۵در صد فرار مالیاتی کشور را رقم بزنند ؟
ببینید تعداد واحد های صنفی در کشور ما غریب به دو میلیون ۶۰۰هزار واحد است .یعنی اگر فرض کنیم به طور متوسط هر کدام ۱۰۰هزار تومان در سال مالیات بدهندمی شود۲۶۰میلیارد توامان که رقم کوچکی نیست والبته میزان مالیات متعلقه به ایشان بیش از این رقم است .
در رابطه بافعالان بزرگ اقتصادی آن بخشی که فعالان حقوقی هستند مانند شرکتها اینها معمولابه واسطه چارچوب ومکانیزم های مالیاتی که در سال جاری بوجود آمده وبحث فرار مالیاتی را محدودتر کرده امکان فرار مالیاتی ندارند .اگرچه در صدی از اینها ممکن است حسابسازی بکنندکه این کار در همه جای دنیا رایج است اما گسترده نیست .
می ماند تکلیف آن فعالان ومودیان بزرگ مالیاتی که اشخاص حقیقی هستند .طبیعتا به این جهت که مکانیزم های ابزار مالیا ت در کشور ما قدیمی هستند مجال فرار مالیاتی را فراهم می کنند وافراد زیادی هم از این موضوع استفاده می کنند. البته فکرنکنید در کشورهای توسعه یافته هم افراد همه بانیت وبا اتکا به اخلاق شخصی ایفای تعهد مالیاتی خود ارا می کنند البته امکان فرار مالیاتی برای آنها به حداقل رسیده بنابراین چون ریسک مالیاتی برایشان بالا ست این کار را نمی کنند .
اما واقعیت این است که این فرهنگ در کشور ما شکل نگرفته است .روی فرهنگ هم باید کار بکنیم .ما هنوز به این باور نرسیده ایم که با پرداخت مالیات می توانیم در ساخت وآبادانی کشورمان سهیم باشیم .بخشی از این باور به واسطه ی فرهنگ شخصی ست بخشی به واسطه ی فرهنگ ملی وقومی وسنتی است وبخشی هم مربوط به عملکرد دولت هاست .شاید در کشورهای دیگر دولت ها موفق تر بوده اند که به شهروندان نشان می دهند مثلا با این یک سنت مالیات در ساخت این جاده سهیم بوده اید.

منبع: اتحادیه تولید و صادرات پوشاک نساجی و چرم ایران

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *