چین، نه آمریکای کودتاچی است، نه انگلیس استعمارگر و نه روسیهى ترکمانچای و گلستان. چین با ما تاریخ ستیز و استیلا جویی ندارد که رفتارهایش را بر مبنای آن قضاوت کنیم.
سه هفته پیش یادداشتی تحت عنوان «چین عزیز» در کانالم گذاشتم که انعکاسی بسیار گسترده یافت و نقدها و نظرهای گوناگونی نیز بر آن نوشته شد که همگی از دیدگاه من جالب توجه بود و کمک کردند تا آن یادداشت بیشتر دیده شود و درش تعمق شود. گستردگی بازنشر و اظهار نظر درباره یادداشت چین عزیز، من را بر آن داشت تا تکملهای بر آن بنگارم.
نخست بگویم که قصد من از نوشتن آن یادداشت بیش از آنکه نقد عملکرد چین نسبت به ایران باشد، زدن تلنگری به خودمان برای آگاهی از تصویر چشم انداز ایران از دریچهى نگاه یک کشور قدرتمند و شریک اقتصادی مهم کشورمان بود. من در زمره ى گروهی نیستم که کشورها را در تعاملشان با دیگر کشورها به بد و خوب تقسیم میکنند، بلکه باور من اینست که «بد یا خوب»، صفاتی هستند که حکمرانی یک کشور را از جهت «کیفیت حفظ و ارتقای منافع ملی و حرکت در مسیر رشد اقتصادی و توسعه پایدار و همه جانبه» توصیف میکنند. پس با این تعریف، من نه تنها منتقد چین نیستم، بلکه آن کشور را از باب نزدیک به چهار دهه حکمرانی هوشمندانه و نیل به توسعه بینظیر اقتصادی و بدل شدن به قدرت دوم اقتصادی دنیا تحسین میکنم. اگرچه سیاستهای چین در حوزه آزادیهای سیاسی و اجتماعی، محیط زیست و مواردی چند قابل نقداند اما نه بحث و نه تخصص من این مباحث نیستند.
دوم اینکه چین مثال بسیار خوبی است برای اینکه ما را جداٌ به فکر فرو برد. چین، نه آمریکای کودتاچی است، نه انگلیس استعمارگر و نه روسیهى ترکمانچای و گلستان. چین با ما تاریخ ستیز و استیلا جویی ندارد که رفتارهایش را بر مبنای آن قضاوت کنیم و تحلیلهای دایی جان ناپلئونی ببافیم. برای همین هنگامی که چین در خصوص ایران چنین احتیاط و تحفظ پیشه میکند و آرام آرام منافع استراتژیک خود را در ایران کم و کمتر میکند باید اندیشه کنیم، آسیبشناسی کنیم و نگران شویم.
در این چند سال رفتوآمد و تعاملی که با چینیها داشتم شاهد افزایش غرور ملی و عزت نفس شهروندان چینی بودهام. به عنوان یک فعال اقتصادی، برخوردی با ناراضیان سیاسی و اجتماعی چین نداشتهام، اما کارافرینان و کارفرمایان چینی را همواره خوشبین و امیدوار به آینده کسبوکار در کشورشان و با دنیا دیدهام. حتی علیرغم سختگیریهایی که در سالهای اخیر برای کاهش آلایندگیهای زیست محیطی و افزایش استانداردهای تولید و شفافیت مالی بر آنها اعمال شده است و موجب تعطیلی واحدهای زیادی شده است، همهى آنها به دولت خود اعتماد دارند و میدانند که اقداماتش به صلاح کشورشان است. مردم چین در این سی سال به سرعت ثروتمند و مرفه شدهاند. در نشست و برخاست با آنها، به ویژه در شهرهای کوچکتر، میتوان فرهنگ دهقانی و سادگی روستاییشان را در کنار توانگری و ثروتشان دید.
چین حداقل سی سال سرش به کار خودش گرم بود و به غیر از منافع ملی و تمامیت ارضیش کمتر وارد رویارویی سیاسی میشد. این سی سال کار سخت، هوشمندانه و جهانگرا از چین قدرتی ساخته است که امروز میتواند آنرا برای کسب منافع سیاسی و سهم خواهی های بیشتر در بازیهای جهانی، اهرم کند. چین خیلی زود فهمید که راه شوروی را نباید برود؛ بلندپروازیهای سیاسی و نظامی بدون قدرت اقتصادی مساوی است با فروپاشی. چین در تمام این مدت حتی برای همسایگان و وابستگان تاریخی، فرهنگی خود هزینهى سیاسی نداد.
نکته ى سوم اینکه نکات مندرج در یادداشت «چین عزیز» برخی از خوانندگان را از رفتارهای چین آزرده کرد. اما این آزردگی احساسی است. به رفتار چین باید از منظر منافع ملی خودش و راهبردهای بلندمدتش نگریست. عرصهى بینالملل جای لوطیگری و مروت و دلسوزی نیست. چین حاضر نیست منافع گسترده خود را با ستیزهای (از نگاه خودش) کم ارزش با آمریکا به حاشیه ببرد. آنقدر که ما به چین وابسته شدهایم او به ما نیاز ندارد. مواضع چین در قبال ایران در چند سال اخیر هیچکدام در تضاد با منافع ملی و بینالمللی چین نبوده است. مشکل این است که ما با هیچ کشوری، از همسایگانمان گرفته تا کشورهای بزرگ و تعیین کننده دنیا، نتوانستیم به اشتراک راهبردی دست پیدا کنیم. لذا رفتار همهى کشورها با ما بیشتر تاکتیکی و پروژهای است. طبیعی است که هیچ کشوری برای منافع تاکتیکی، منافع راهبردی خود را فدا نمیکند. پس منتقد تصمیمات چین نباشیم، ببینیم که اشتباهات ما کدام بوده است.
نکتهى چهارم اینکه اقتصاد ما امروز بسیار به چین وابسته است، بیش از هر کشور صنعتی دیگری. ما در کاهش تنگناهای کار اقتصادی با چین باید بسیار جدی و پی گیر باشیم، که نیستیم. البته این را هم بدانیم که چین هزینهى حل مشکلات ما را نخواهد داد. چین حاضر نخواهد بود که ریسک تعاملات بانکی با ایران را بردارد، چین علاقهای ندارد که در دور جدید فشارهای آمریکا بر ما خودش را درگیر کند، چین در تقابل عربستان و اسرائیل با ما، کاملاٌ دیپلماتیک برخورد خواهد کرد و منافع خود را پایش و جستجو میکند. افزایش این مخاطرات چینیها را بیشتر در کار با ایران محتاط و سختگیر خواهد کرد.
نکتهى پنجم اینکه چین در درون مرزهای خود هنوز یک کشور ایدئولوژیک است. اکثر مردم چین هنوز خود را کمونیست میدانند و خداناباور هستند. اما این چین ایدئولوژیک، در عرصه بین الملل کاملاٌ پراگماتیک عمل مىكند، ایدئولوژی را در خانه نگه داشته و منافعش را با کیاست در دنیا دنبال میکند. چین ستیز ایدئولوژیک با هیچ کشوری ندارد. چین ارتشی قوی دارد اما نظامیان چینی احساس نمیشوند، دیده نمیشوند، اظهار نظر نمیکنند. آنها هم سرشان به کار خودشان گرم است و قدرت نظامی چین هم بدون هیاهو در حال بیشتر شدن است.
ما چون ملت آیندهنگری نیستیم، نشانههای آینده را خیلی دیر میگیریم. حسگرهایمان نسبت به ریسکها و حوادث احتمالی آینده حساس نیستند. شاید یک روش جایگزین برای این ضعف تاریخی و فرهنگی ما این باشد که خود را در آیینهى آیندهشناسان ببینیم. ما شاید بتوانیم موانع پیش آمده در تعامل تجاری و اقتصادی با چین را کمی کمتر کنیم، اما مهمتر از آن این است که در چرایی رفتارهای چین بیشتر اندیشه کنیم تا مشکلات را به صورت ریشهای شناسایی کنیم. ننشینیم تا پیشبینیهای چین محقق شود و بعد علتها خود آشکار شوند. شاید آن زمان دیگر خیلی دیر شده باشد…
«آینه چون نقش تو بنمود راست / خود شکن، آیینه شکستن خطاست»
بدون دیدگاه