پدرام سلطانی در یادداشت تلگرامی خود با اشاره به معناهای متفاوت احترامگذاشتن در فرهنگهای گوناگون نوشت: احترام گذاشتن در فرهنگ ما با تمرکز بر اشخاص، تبدیل به سلیقه شده است و معیار این سلیقه اهمیت شخص مزبور برای ماست، در حالیکه احترام در یک فرهنگ توسعهیافته مبتنی بر …
کتابها و مقالات گوناگونی درباره ناراستیهای فرهنگی ایرانیان و ریشههای فرهنگی ماندگی ما در راه توسعه نگاشته شده است. تا آنجا که برایم مقدور بوده است این کتابها را خواندهام. در هرکدام از آنها سیاهه بلند بالایی از کاستیهای فرهنگی ایرانیان به چشم میخورد و خواننده با دیدن این همه آسیب و مشکل در فرهنگ ایرانی دچار افسردگی و ناامیدی میشود. به باور من، که کنجکاوانه به رفتار و منش مردم در کشور خودمان و دیگر کشورها مینگرم، همه نافرهنگیهای ما، که ما را در مسیر توسعه افتان و خیزان کرده است، در سه ویژگی اصلی قابل جمع است: کمبود اعتماد، بدآموزی احترام و نداشتن آیندهنگری.
درباره اعتماد پیشتر نوشته بودم. فقط به اشاره بگویم که ویژگیهایی مانند پنهانکاری، فرصت طلبی، داشتن توهم توطئه، ریاکاری و کمصداقتی همگی ریشه در کمبود اعتماد میان دولت و شهروند و، در نتیجه آن، شهروند و شهروند دارد.
اما در این یادداشت می خواهم به بدآموزی احترام بپردازم. به گمان من در فرهنگ ایرانی، و شاید در فرهنگ همه کشورهای خاورمیانه، احترام غلط معنا شده است و از این روی غلط هم آموزش داده شده است. ما از کودکی، از تربیت خانواده، از آموزههای معلم و از درسهای مدرسه چنین یاد گرفتهایم که به اشخاص احترام بگذاریم و آن هم نه همه اشخاص بلکه کسانی مانند بزرگتر، پدر و مادر، مهمان و مانند اینها. این نوع آموزش باعث شده است که ما هر رفتاری که میتواند تلقی احترام از آن برآید را در برابر این اشخاص انجام میدهیم، از مؤدبانهتر سخن گفتن، تا به ایشان تقدم دادن، تعظیم و تکریم کردن، تعارف کردن، از جای برخاستن در برابر ایشان، تعریف و تمجید از ایشان و ….
و البته چون احترام در فرهنگ ما شامل همه نمیشود، گروه کوچکی از ما که بیشتر مبادی آداب هستند اینگونه رفتارها را با سایر اشخاص یا غریبهها پیشه میکنند و بسیاری از ما چنین نمیکنند. پس احترام در فرهنگ ما اولا احترام به شخص است و ثانیا شامل یک سری مناسک و آداب است. این شیوه موجب شده است که شاغول احترام در فرهنگ ما بروزهای ظاهری احترام باشد و این بروزهای ظاهری در گذر زمان تبدیل به توقع از سوی فرد بالادست و تظاهر از سوی فرد پایین دست شده است. و بدتر اینکه احترام در فرهنگ ما جیرهبندی شده است، یعنی فقط مخصوص بالادست و گروههایی است که از کودکی احترام به آنها به ما یاد داده شده است و دیگران سهمی از جیره احترام ما ندارند.
اما احترام، با تعریف درست و توسعه مدار آن در جامعه امروز، «احترام به اصول اخلاقی و تکالیف قانونی» است. از این روی است که در کشورهای توسعهیافته افراد بهجای اینکه دم در بایستند و برای عبور از آن به «اشخاص» تعارف کنند و سپس در جایی مانند یک صف گذرنامه یا باجه خرید بلیط بیاعتنا به گروه منتظر، خود را به جلوی صف برسانند، به چیزی به عنوان «حق تقدم» احترام میگذارند. لذا اگر لازم باشد در صف بایستند سعی نمیکنند از دیگران جلو بزنند، اگر به خط عابر پیاده برسند توقف میکنند تا حق تقدم عابر را رعایت کنند.
فرق ظریف بین این دو شیوه احترام این است که احترام گذاشتن در فرهنگ ما با تمرکز بر اشخاص، تبدیل به سلیقه شده است و معیار این سلیقه اهمیت شخص مزبور برای ماست، در حالیکه احترام در یک فرهنگ توسعهیافته مبتنی بر موازین اخلاقی و قانونی است. اگر در کشور ما ارباب رجوع به اداره مراجعه میکند و او را مرتب امروز و فردا میکنند در حالی که اگر آشنا باشد، جلوی او بلند میشوند و سریع کارش را راه میاندازند، اما در فرهنگ توسعه یافته، کار ارباب رجوع در کوتاه ترین زمان در اداره انجام میشود برای این است که کارمند ما به اشخاص احترام میگذارد اما کارمند یک کشور توسعه یافته به مقررات و اخلاق حاکم بر وظیفهاش. اگر کشورهای توسعه یافته را قانونمند میبینیم از این روی است که «احترام» به قانون از کودکی به ایشان آموخته میشود و اگر در کشور خود از قانون شکنی در عذابیم برای این است که قانون «احترام» ندارد.
این چنین است که دروغ گفتن، تظاهر کردن، بیتوجهی به حقوق دیگران، بیاحترامی به سایرین و بسیاری از کاستیهای مشهود در جامعه ما در سایه برداشت نادرست از احترام بهوجود آمده و رايج شده است در حالی که شهروندان کشورهای توسعه یافته نسل از پی نسل احترام به قانون و اخلاق را بیشتر فرامیگیرند.
آنان از کودکی احترام به معیارها را آموختهاند و ما از کودکی احترام به مصداقها را.
منبع: کانال تلگرام پدرام سلطانی به آدرس https://t.me/pedram_soltani
بدون دیدگاه