موضوع بانک و تامین مالی یک مسئله پیچیده است. در اقتصاد ما در دو سه سال گذشته این پیچیدگی بیشتر هم شده است. البته این موضوع را باید از چند جانب نگاه کرد. یک بخش مربوط به این موضوع میشود که اصولا نظام تامین مالی در کشور ما توسعه نیافته است. نظام تامین مالی فعلی به روز نشده و برای پاسخگویی به تقاضای داخل کشور مناسب نیست.
موضوع بانک و تامین مالی یک مسئله پیچیده است. در اقتصاد ما در دو سه سال گذشته این پیچیدگی بیشتر هم شده است. البته این موضوع را باید از چند جانب نگاه کرد. یک بخش مربوط به این موضوع میشود که اصولا نظام تامین مالی در کشور ما توسعه نیافته است. نظام تامین مالی فعلی به روز نشده و برای پاسخگویی به تقاضای داخل کشور مناسب نیست.
بخش دیگر آن است که به واسطه تحریمها و ارتباط نظام تامین مالی دنیا، تامین مالی برای ما هم رو به کاهش گذاشته است.
بخش دوم این است که ما یک انباشت سرمایه گذاری در حوزههایی که مزیت نسبی در آن نداشتیم در کشور داریم. یعنی دلارهای نفتی با یارانه را در بخشهایی سرمایهگذاری کردیم بدون اینکه ارزیابی کنیم. باید بررسی کرد و دید که آیا این سرمایهگذاری در شرایط خاص و رقابت پذیر پایدار هست یا نه؟ و دولتها در ادوار مختلف فارغ از اینکه واقعبینانه نگاه کنند به اینکه به چه بخشهایی در کشور باید تسهیلات پرداخت کنند به این سرمایهگذاریها ارز پرداخت کرده اند. نگاه در آن زمان هم نگاه خودکفایی بود. یعنی همه چیز را ما باید در داخل تولید کنیم پس به هر چیزی تسهیلات داده و وام اعطا شد. بعد در جریان پالایش اقتصاد و حرکت به سمت ارتباط بیشتر با اقتصاد دنیا، پایین آوردن دیوارهای تعرفهای و غیر تعرفهای و ورود کالاهای رقیب وارداتی به داخل کشور، مزیت نداشتن در خیلی از این کالاها آشکار شد و به سمت غیراقتصادی بودن، ضرر دادن پیش رفتند و این به معنای آن بود که اینها نمیتوانستند تسهیلاتی را اگر گرفته بودند، بازپرداخت کنند.
بخش سوم این است که سیاستگذاران تامین مالی در کشور ما که در راس آنها بانک مرکزی و در کنار آن سازمان بورس و اوراق بهادار است دارای استقلال کافی برای تصمیم گیری نیستند. به همین جهت بسیاری از تصمیمهایی که گرفته میشود چون نظام ما بانک محور است بیشتر بانک مرکزی جلوی چشم میآید. زیرا واقعا در یک فضای کارشناسی و فارغ از فشارهای سیاسی نیست، تصمیمگیریها کاملا درست نیست و اثرات ناکارآمدی و نادرستی بعد از مدتی خود را آشکار میکند.
این تصمیم گیریها محدود به یک یا دو مورد نیست؛ این موضوعات به صورت تشدید شونده روی هم تاثیر میگذارند. نتیجه آن میشود که شما میبینید معوقات بانکی افزایش پیدا میکند و میزان سپردهگذاری به تناسب رشد اقتصاد کشور و رشد تورم افزایش پیدا میکند و تقاضا برای تسهیلات به واسطه اینکه نرخ سود در جای درست خود در خیلی از مقاطع نایستاده بود، تقاضای کاذب افزایش مییابد.
بانکها به جهت فشارهای غیرکارشناسی که بر آنها وارد میشوند مجبور شدهاند به بخشهایی که واقعا در آنها یک فعالیت تولیدی واقعی انجام نمیشود، یک مدیر اقتصادی یا تجربه حضور ندارد یا آن فعالیت اصلا مزیت اقتصادی ندارد، تسهیلات بدهند. در بازار سرمایه هم همین اتفاق افتاده است. یعنی عملا شرکتهایی وارد بازار سرمایه میشدند که به دستور دولت باید وارد میشدند و آمادگی ورود را نداشتند؛ اما به هر حال به دستور دولت وارد بورس میشوند؛ برای این که باید خصوصی سازی انجام میشد.
هنگامی که این شرکتها وارد میشدند اندازه بسیار بزرگتر از بازار سرمایه ما داشتند عملا چون بازار سرمایه توان مالی نداشت بازهم شبهدولتیها آن را می خریدند. بنابراین بازار تامین مالی و ارز برای شرکتها در شرایط کنونی دشوار شده است.
منبع: روزنامه آرمان
بدون دیدگاه