اقتصاد بر سياست تاثير ميگذارد يا سياست بر اقتصاد؟ پاسخ اين سوال را دكتر پدرام سلطاني بهتر ميدهد. او معتقد است كه هر دو بر هم اثر مكمل دارند اگرچه در ايران سياست بر اقتصاد مقدم دانسته ميشود و اين اشتباه است.
همين البته مقدمهاي شده است براي اتخاذ تصميمهايي كه تاثيرات منفي بر اقتصاد كشور ميگذارد. اگرچه در مجموعه اقداماتي كه بر بازارهاي اقتصادي كشور به ويژه ارز و سكه در چند ماه اخير تاثيرگذار بوده، نبايد نقش تحريمها را هم ناديده گرفت.
اقتصاد بر سياست تاثير ميگذارد يا سياست بر اقتصاد؟ پاسخ اين سوال را دكتر پدرام سلطاني بهتر ميدهد. او معتقد است كه هر دو بر هم اثر مكمل دارند اگرچه در ايران سياست بر اقتصاد مقدم دانسته ميشود و اين اشتباه است.
همين البته مقدمهاي شده است براي اتخاذ تصميمهايي كه تاثيرات منفي بر اقتصاد كشور ميگذارد. اگرچه در مجموعه اقداماتي كه بر بازارهاي اقتصادي كشور به ويژه ارز و سكه در چند ماه اخير تاثيرگذار بوده، نبايد نقش تحريمها را هم ناديده گرفت.
همين موضوع را با سلطاني، نايبرييس اتاق بازرگاني صنايع، معادن و كشاورزي ايران به گفتوگو نشستيم. اين گفتوگو از اين نظر روان بود كه پدرام سلطاني علاوه بر مسووليتهايي كه در اتاقهاي ايران دارد، خود فعال اقتصادي است و از اين حيث تاثير تصميمات و سياستهاي دولت را هم لمس كرده و هم از دريچهاي بازتر درباره آنها به اظهار نظر ميپردازد، هرچند دكتراي پزشكي دارد اما فعاليتهاي اقتصادي و تلاشهايي كه در اينباره داشته مثل تاسيس صندوق توسعه صادرات فرآوردههاي نفتي ايران و فعاليت در اين زمينه به اظهارات وي قوام بخشيده است.
به اعتقاد او تحريمها و سوءمديريت اقتصادي و برخي عوامل مزمن نظير دولتي بودن اقتصاد كشور، باعث شده كه اقتصاد ما در روزهايي كه هماكنون سپري ميكند، حال و روز خوبي نداشته باشد، اگرچه به لحاظ درجهبندي او جايگاه نخست اين تاثيرات منفي را اعمال تحريمها ميداند.
سلطاني در عين حال به مذاكرات بغداد خوشبين بوده و معتقد است در صورت مثبت بودن، اثرات خوشايندي بر وضعيت فعلي خواهد گذاشت، به ويژه آنكه به گفته او اين جو نگراني از اقتصاد كشور رخت برخواهد بست.
* اگر امكان داشته باشد يك شمايي از وضعيت اقتصادي كشور براي ما بفرماييد. از نظر وضعيت كسب و كار، سرمايهگذاري ، نرخ تورم و بیکاری و این که آیا شرايط اقتصادي كشور را در زمان فعلی مناسب ارزيابي ميكنيد؟
واقعيت اين است كه تبیین شاخصهاي اقتصادي و مقایسه آنها به چند شيوه يا روش امكانپذير است. يكي اينكه آنها را با روند اقتصاد خود كشور مقايسه كنيم . يعني اينكه ببینیم این شرایط به طور مثال در طي چند سال گذشته چگونه بوده است؟ آيا در این چند سال تورم كاهش پيدا كرده؟ آيا بيكاري كاهش پيدا كرده؟ و .. آنچه كه نشان ميدهد اين است كه روند شاخصهاي اقتصادي ما در چند سال گذشته عموما در حال افول و نزول بوده است. يعني تورم افزايش پيدا كرده كه اين يك نقطه ضعف است، نرخ بيكاري افزايش پيدا كرده، نرخ رشد اقتصادي ما به شدت افت كرده، پول مليمان دچار بيثباتي شده و قدرت كنترل آن تا حدي از دست بانك مركزي خارج شده، رشد نقدينگي بسيار زياد بوده كه با توجه به وضعيت اقتصاد كشور در شرايط فعلي مثبت نيست، مطالبات بانكي معوق به صورت روزافزون درحال افزايش است كه اين نشاندهنده اين است كه چرخ اقتصاد در كشور نميگردد و در اقتصاد كشور ركود وجود دارد. روش ديگر هم اینست که شاخصهاي اقتصادي را با كشورهاي همگن يا مشابه سنجيد كه آنها در چه شرايطي هستند و ما در چه شرايطي هستيم. به عنوان نمونه در منطقه اقتصادهايي كه تشابه بيشتري از حيث اندازه به ما دارند تركيه و عربستان هستند كه طبيعتا آنها در اين شاخصهايي كه اسم برديم عموما وضعشان از ما بهتر است. يعني تورم بالایی ندارند، نرخ رشد اقتصاديشان بهطور متوسط بالاتر است، بيكاري در اين سطح ندارند، پول مليشان ثبات دارد، ركود در اقتصادشان وجود ندارد. جمعبندياش اين ميشود كه اقتصاد ما حال و روز خوبي ندارد.
* بهنظر شما اين اتفاقي كه در اقتصاد ما افتاده و شما هم فرمايش كرديد اصلا وضعيت مناسبي نداريم آيا به خاطر وضع تحريمهايي است كه در چند سال اخير شدت پيدا كرده؟چون بههرحال ما از ابتداي جمهوري اسلامي با تحريمها مواجه بوديم ولي در چند سال اخير به دليل برنامه هستهاي بيشتر شده است. آيا این شرایط به خاطر اعمال تحريمهاست يا اينكه ما در اقتصادمان دچار سوءمديريت هستيم و بيشتر مشکلمان از این ناحیه است ؟
هر دوي اينها هست و البته عوامل ديگري را در كنار اين ميتوانيم قرار دهيم. اگر بخواهيم رتبهبندي بكنيم من اثر تحريمها را در دو سال گذشته به طور خاص بسيار زياد ميبينم، بعد از آن طبيعتا مشكل را ميشود به سوءمديريت دراقتصاد كشور ارتباط داد و به مديريت اصطلاحا پاندولي . يعني چرخ مدیریت يك مرتبه اين طرف و يك مرتبه آنطرف می گردد و در يك نقطه ثبات ندارد و يك جهت هم ندارد، از پيشبینی پذيري هم برخوردار نیست و بنابراين سرگرداني را در اقتصاد كشور بهوجود ميآورد. اجراي قانون هدفمندي يارانهها مورد سوم است. چون بههرحال با فرض اينكه ما تحريم هم نداشتيم و مديريت اقتصاد کشور هم خوب بود ولي بالاخره يك تغييرات شوكوار در اقتصاد، اثرات جدي به همراه خواهد داشت، اگر مديريت خوب بود و تحريم نبود ما بهتر ميتوانستيم اين اثرات را جذب كنيم و طبيعتا اين اقدام كمتر روي اقتصاد ما تاثير ميگذاشت. ولي بههرحال اين موضوع وجود دارد. اين سه عامل، عامل اصلي هستند و عوامل جاري. يكسري مسايل هم از گذشته داشتيم كه بالاخره به صورت مزمن در اقتصاد ما وجود دارد مثل بيماري هلندي و كاهش رقابتپذيري ما با كالاهاي خارجي و توليدكنندگان خارجي، عدم توسعه بازار سرمايه، عدم توسعه نظام بانكي، عدم آزادي نظام اقتصادي به این مفهوم که ما ميخواستيم آزادسازي را شروع كنيم ولي جلو نرفتيم. همچنین به انحرافرفتن خصوصيسازي و مواردی از این قبیل. ولي آن سه عاملي كه ابتدا گفتم مهمترين ها هستند.
*يعني بهنظر شما در شرايط فعلي تحريم در جايگاه نخست قرار دارد؟
بله.
*آيا بهرغم اينكه مسوولين مدام اعلام ميكنند كه تحريمها تاثيري نداشته، اگرچه در 3-2 ماه اخير كمكم دارند به تاثيرگذاري تحريمها اشاره ميكنند ولي بههرحال همواره از دور زدن تحریم ها و توانایی مقابله با آن صحبت می شود، آيا شما به عنوان يك فعال اقتصادي تلاشي در اين زمينه مشاهده كرديد؟ كشور توانايي اين را دارد كه بتواند با اين تحريمها مقابله بكند؟ و این که در این زمینه تلاشي صورت گرفته است؟
اظهارنظري كه مسوولان راجع به تحريم ميكنند اين است كه در چنین شرايطي كه تصميم گرفته شده اين سياست خارجي را دنبال كنند و تحريمها بر ما واقع شده، ميتوان آنها را مديريت كرد. يعني اصل تحريم را چيز خوبي نميدانند يا انكار نميكنند بلكه ميگويند ما تصميم گرفتيم به اين شكل جلو برويم. مثلا درخصوص غنيسازي، درخصوص مسايل هستهاي يا مسايلي از اين دست با دنيا اختلافنظر داريم و دنيا ميخواهد به ما فشار بياورد و اين راه درستي است كه ما ميرويم اما در اين راه تحريمها واقع شدهاند ولی ما ميتوانيم اثر تحريمها را كمتر بكنيم. در ارتباط با اينكه ميشود با يكسري كارها، اثر تحريمها را كمتر كرد؛ ترديدي نيست. بالاخره خداي ناكرده شما موقعي كه مبتلا به سرطان هم بشويد اگر مسكن بخوريد يكمقدار از دردتان كم ميشود. بنابراين ميشود اقداماتي را انجام داد كه اثرات تحريم تا حدي كاهش پيدا كند ولي چندان قابل توجه نيست. ما داريم ميگوييم اقتصاد ما در شرايطي است كه اگر حتی با رقباي خودمان در منطقه مقايسه كنيم، وضعيت نامطلوب است و اين را ميتوان با مديريت بهتر كرد ولي بازهم در مقايسه با آنها وضع ما نامطلوب است و عقبتر هستيم و به اهداف خودمان در سند چشمانداز نميرسيم. واقعيت امر اين است كه مديريت و اقداماتي كه ما ميتوانيم به كار ببنديم كل اثرات تحريم را از بين نخواهد برد، فقط يكمقداري كمتر ميكند.
*شايد مهمترين تحريمهايي كه اتفاق ميافتد و اتفاق خواهد افتاد تحريم بانك مركزي است كه از سوی آمريكا به صورت يك جانبه اعمال ميشود و ممكن است اين اتفاق از طريق اتحاديه اروپا هم در تیر ماه صورت بگيرد. تحريم فروش نفت ، تحريم بانكهاي دولتی كه از چند سال پيش شروع شده، اينها تاثيرات قابل ملاحظهاي در وضعيت اقتصادي به ویژه دربحث مبادلات، سرمايهگذاري و .. داشتند. آیا مدیران اقتصادی توانستند اين وضع را مديريت بكنند؟ راه فراري از اين وضعيت وجود دارد؟ آیا ميتوان این شرایط را كنترل كرد.
اين رويكردي كه امسال در انجام مذاكرات با 1+5 بهوجود آمده ،اين راهكار است و آنچه كه هميشه مورد مطالبه بود اين بود كه ما از طريق تدابير درست ديپلماتيك جلو برويم و به اصل موضوع بپردازيم. بههرحال نشستي كه در استانبول بوده از سوی دو طرف مثبت قلمداد شده و يك خوشبيني جدي نسبت به دور دوم مذاكرات در بغداد وجود دارد. طرفين در همين فضا هم مرتبا سيگنالهايي را كه ميفرستند و ما در اخبار ميشنويم مثبت است و يك اميدواري به وجود آمده است. اگر اين راه به جلو برده شود به نظر من موجب ميشود تحريمهاي نفتي ايران را معلق بكنند و به عقب بيندازند، تحريم بانك مركزي يا مسايلي را كه اخيرا حادث شده را يك مقداري متوقف كنند و به عبارتي وارد يك فضايي شوند كه با روش قدم به قدم طرفين اين مسيري را که تا به حال به صورت منفي جلو آمدند بتوانند جهتش را عكس كنند و وضعيت را بهبود دهند. بنابراين اگر در شرایط فعلی قضاوت كنيم، در اين فضا ما اميدواريم كه وضعيت مناسب شود. من تا پيش از عيد خيلي به وضع اقتصاد در سال جدید اميدوار نبودم اما اين تغيير رويكرد را مثبت قلمداد ميكنم.
* تحليل شما نسبت به مذاكرات استانبول چه بود. آيا فكر ميكنيد تحريمهايي كه اعمال شد باعث شد كه نتايج مذاكرات استانبول مثبت قلمداد شود يا اينكه طرف ايراني خودش ترجيح داد كه چراغ سبز نشان دهد ؟
پاسخ اين سوال سخت است. من در ذهن سياستمداران نيستم كه بدانم چه چيزي باعث شد كه اين انجام شود.
* يك عده ميگويند كاركرد تحريمها باعث شد كه اين اتفاق بيفتد. شايد اگر تحريمها به اين سختي اعمال نميشد يا در اين وسعت نبود ممكن بود به سرنوشت بقيه مذاكرات دچار شود؟
نميدانم، من نميتوانم از جایگاه سياستمداران روي اين موضوع اظهارنظر كنم. نميتوانم بگويم تحریم ها باعث چرخش مذاکرات شد يا نشد . بلكه به نظر من قطعا روند تحريمها به نوعي بود كه شرايط را نامساعد كرده بود و این موضوع حتما در معادلات و در تصميمگيري مسوولان موثر بوده ولي در مورد اينكه اين تنها عامل بوده يا اينكه ما به اين واسطه عقبنشيني كرديم، من صلاحيت اظهارنظر ندارم. چون بحثهاي سياسي است، ولي من فكر ميكنم هر فردي طبيعتا وقتي ميخواهد تصميمي را اتخاذ كند جوانب امر را ميسنجد و در رابطه با مذاكرات ما با گروه 1+5 هم ،حتما جوانب اقتصادي هم مدنظر بوده است. بههرحال هزينه فايده این موضوع را در كنار موضوعات ديگر گذاشتند و سنجيدند. ضمن اينكه از طرف 5+1 هم به نظر ميرسد كه يك نرمشي نسبت به گذشته حاصل شده است. يعني اينگونه نيست كه ما يكطرفه تصميم گرفتيم. دو طرف تصميم گرفتند كه رويكرد خود را به دلايلي و با جمعبندي كه خود كرده اند ،تغيير دهند كه خوشبختانه اين مصادف شدن تغيير رويكرد دو طرف براي ما حداقل در بخش اقتصاد مثبت بوده است.
*فكر ميكنيد اين خوشبيني كه نسبت به مذاكرات استانبول بود آيا راجعبه مذاكرات بغداد هم ميتواند ادامه داشته باشد و اگر فكر ميكنيد مذاكرات بغداد هم به لحاظ مثلا سياسي اگر دستاورد مثبتي داشته باشد فكر ميكنيد تاثيرش در اقتصاد ما چه ميشود؟
همانطور كه گفتم سيگنالهايي كه طرفين ردوبدل ميكنند و اخباري كه هر روز منتشر ميشود حاكي از اين است كه طرفين به اينكه در همين فضاها قدمهايي را بردارند اهتمام دارند و این که شرايط را براي يك توافق مثبت آماده كنند وجود دارد. پيشبيني من اين است كه به نظر ميرسد بالاخره يك درجهاي از توافق در نشست 3 خرداد اتفاق خواهد افتاد و همین موضع باعث خواهد شد كه طرفين يك نقشه راهي را براي آن توافق تعريف كنند. يعني مثلا ايران انجام کارهایی را متعهد شود و گروه 1+5 هم همین طور. بر این اساس اين تغییرات به تدريج در اقتصاد خودش را نشان خواهد داد. اولين تغيير اين است كه جو نگراني رخت برمی بندد. در نتیجه آن انتظارات هيجاني از بازار خارج ميشوند. اينكه افراد به خاطر نگراني ميروند دلار ميخرند، طلا ميخرند يا سعي ميكنند نقدينگي خود را به ريال نگه ندارند و يا سرمايهگذاري نكنند، اگر اين ورق برگردد خيلي اصلاحات اساسي را در اقتصاد بدنبال خواهد آورد. از سوی دیگر طبيعي است كه اثرات واقعي تحریم گام به گام با رفع تحریمها اصلاح ميشود. من احساس ميكنم خود اين جريان حداقل شش ماه زمان نياز دارد كه ما برگرديم به جايي كه حدود يكسالونيم پيش بوديم. جايي كه ميتوانستيم تجارت خارجی و نقل و انتقالات ارزي خود را تا حدي كه مورد نياز اقتصاد كشور باشد انجام دهیم و اين بحرانها و تلاطمهاي ارزي به وجود نیاید. بنابراين در خوش بینانه ترین حالت، اين جريان حداقل در مورد نرخ ارز شش ماه طول ميكشد.
*اتفاقا همين را ميخواستم بپرسم كه اگر فضاي مذاكرات مثبت باشد مثل جريان استانبول چه تاثيراتي را روي بحث اقتصادي ميگذارد كه شما يك نمونهاش را در جريان ارز اشاره كرديد. اگر امكان دارد اين را يك مقدار باز كنيد كه در بخشهاي ديگر اقتصادي ممكن است چه تاثيراتي داشته باشد و آيا ما از اين وضعيت بحراني و تلاطمي كه داريم خارج ميشويم يا خير؟
از این وضعيت خارج ميشويم، منتهي زمان ميبرد. البته ابتدا يك گام بلند كه همان گام تغيير نگرانيها و بدبينيها به خوشبينيهاست اتفاق ميافتد ولي ادامه آن به شکل تدريجي انجام ميشود. شايد مهمترين اتفاقي كه در ابتدا ميافتد اين است كه جريان تجارت نفتخام ما احتمالا از آن خطراتي كه قرار بود با آن مواجه شود رهايي پيدا ميكند، بانكمركزي ميتواند مجددا تعاملات خود را از سر بگيرد و براساس آن اولا حوزه نفت و گاز ما ميتواند فعاليتهاي خود را با كشورهاي مستقل وكشورهاي شرقي از سر بگيرد. منتهي چون هنوز تحريمهاي يكجانبه آمريكا و اتحاديه اروپا برداشته نشده شركتهای این کشورها نميتوانند وارد شوند ولي مثلا شركتهاي چيني، هندي و بقيه كشورهاي بزرگ مثل برزيل ميتوانند مجددا رو بياورند به فعاليت با ايران. همچنین جريان تجارت خارجي ما از آن ترسي كه شايد كشورها از نظر تجارت با ما داشتند بيرون ميآيد، نرخ حمل ،كاهش پيدا خواهد كرد. بيمهها به خصوص در موردكشتيها اگر برگردد اين شرايط ميتواند خيلي كمك بكند و ما می توانیم به تدريج با چند كشور امكان گشايش ارتباط اسنادي داشته باشیم. در بعد داخلي سرمايهگذاران داخلي ما يك مقدار اقبال رفتن به سمت سرمايهگذاري و توسعه ظرفيتهاي خودشان را پيدا ميكنند و طبيعتا نرخ ارز به اين واسطه كاهش پيدا ميكند و نتیجتاٌ ميتواند اين آهنگ روزافزون تورم را مقداري كنترل بكند ، مشروط بر اينكه فاز دوم هدفمندسازي فاز سهمگيني نباشد با آن تغییر قيمتهاي عجيب و غريب که می شنویم!
*اگر در بدترين شرايط در مذاكرات به بنبست برسيم فكر ميكنيد آن وقت ممكن است چه بلايي سرمان بيايد؟!
آن وقت عكس تمام چيزهايي كه گفتم اتفاق ميافتد. اولين واكنش اين است كه دوباره دلار يك شبه ميرود بالاي دو هزار تومان و خود آن دومينوي محدودسازي اقتصاد ايران را مجددا فعال ميكند. يعني اگر دلار بالا برود و مهره اول بيفتد ، بقيه را هم پشت سر خودش خواهد انداخت و كار خيلي مشكل ميشود و اميدوارم كه اصلا اين اتفاق نيفتد.
*شما اولين عامل را بحث تحريمها اشاره كرديد و دومين عامل را هم بحث سوءمديريت اقتصادي بود. اين سوءمديريت خودش را در كدام بخش اقتصادي در چند سال اخير بيشتر نشان داده و فكر ميكنيد چه اتفاقي ميتوانست از طرف مسوولان اقتصادي بيفتد كه ما اين همه شاهد تلاطم بازارهاي مختلف نباشيم.
بسياري از تصميمات دارد سياسي گرفته ميشود. اينكه مثلا در هدفمندسازي ،يارانه بخش توليد پرداخت نشود ولي يارانه شهروند يك روز هم به تاخير نمی افتد. اينكه ما سعي كنيم نرخ سود بانكي را در شرايط تورمي ثابت نگه داريم. اينكه نرخ ارز را در شرايطي كه ميبينيم دارد افزايش پيدا ميكند بخواهيم پايين نگه داريم و رانت در بازار به وجود بياوريم. يعني اين تصميمات نيازي به دانش اقتصادي ندارد هركسي ميتواند تشخيص دهد كه اين نادرست است. این تصمیمات از ديدگاه حرفهاي نادرست است ولي از ديدگاه سياسي بعضا ميتواند درست قلمداد شود. يعني من كاري را انجام دهم كه از آن بهرهبرداري ديگري داشته باشم. اين ميشود يك تصميم و يك اقدام سياسي. اتفاق ديگري هم كه ما در اين سوءمديريتها شاهدش بوديم تغيير و تبديل دايم مديران است. يعني ما يكسري مديراني داريم كه اينها آن آرامش و ثبات لازم را ندارند كه با يك نگاه تخصصي و كارشناسانه به كار بپردازند و بدتر اینکه آنها كه ميروند كساني كه ميآيند جايگزينشان ميشوند از حيث دانش و تجربه بسيار كمتر هستند و اصلا در اندازه اين نيستند كه بتوانند اقتصاد ايران را متحول بكنند يا حتي مديريت كنند. طبيعتا نكته ديگري هم كه روي اين موضوع تاثير ميگذارد كشمكشهاي سياسي در كشور است. يعني اينكه دولت با مجلس، مجلس با دولت ستیزهایی دارند كه ما در اخبار و در رسانهها ملاحظه ميكنيم، طبيعتا فضاي اقتصادي كشور را كه نياز به آرامش و امنيت دارد كاملا از آن آرامش و امنيت خارج ميكند. سرمايه و سرمايهگذار واقعا به موضوعاتي سياسي حساس هستند و به عبارتي سرمايهگذار مانند گنجشكي است كه روي شاخه درختي نشسته و كافي است كه يك سيب از درخت به پايين بيفتد او هم بلافاصله ميپرد. يعني با كوچكترين احساس خطري واكنش نشان ميدهد. چه برسد به اينكه شما هر روز كه اخبار را ميشنويد و راديو و تلويزيون را روشن ميكنيد ببينيد اين دارد به نوعي به آن طعنه ميزند، ديگري دارد آن را تهديد ميكند و…
* به بحث فاز دوم هدفمندي اشاره كرديد در ارتباط با اجراي فاز دوم خيلي هشدار داده ميشود. چند روز پيش هم رييسمجلس پيشنهاد دولت را راجع به فاز دوم داد كه بنزين دو هزار توماني و گاز سه برابریو .. ممكن است اينها بار تورمي زیادی را علاوه بر وضع موجود ایجاد کند. فكر ميكنيد ممكن است چه تاثيراتي روي اقشار آسيبپذير بگذارد و آیا ممکن است تحمل اين وضعيت براي اين قشر آنقدر سخت شود كه بخواهند واكنش سياسي نسبت به اين موضوع داشته باشند. آن هم در شرایطی که حتي ائمه جمعه و مراجع هم به وضعيت تورم واكنش نشان ميدهند. يعني بحث از طیف فعالان اقتصادي خارج شده و اين موضوع كاملا به بدنه اجتماعي كشيده شده است.
در موضعگيريهايي كه از جانب اتاق نسبت به فاز دوم صورت می گرفت و نظرات شخصي بعضي از مسوولان اتاق و منجمله خود من در اواخر سال گذشته و اوايل امسال بارزترین نکته این بود كه فاز دوم در چنين شرايطي اصلا اجرا نشود و حالا اگر هم دولت خيلي برای اجرا اصرار دارد، حداقل در بخش توليد اجرا نشود، يعني حاملهاي انرژي مورد مصرف توليد افزايش پيدا نكنند. من فكر ميكنم ما بايد يك تبصره ديگري هم به اين نظر بزنيم و آن اين است كه حداقل منتظر نتيجه مذاكرات در بغداد باشيم. چون اگر نتيجه مذاكرات اين بار سنگين تحريم را از روي دوش اقتصاد ما بردارد شايد يك مجالي به وجود بيايد كه دولت بتواند قدري اصلاح در حاملهاي انرژي مثل بنزين يا بقيه كه مورد مصرف شهري و شهروندي هستند ایجاد كند. به جهت اينكه با آن تغييري كه به وجود ميآيد نرخ ارز كاهش پيدا ميكند و آهنگ فزاينده تورم از آن ناحيه متوقف ميشود، اگرهم نتیجه مذاکرات منفی باشد که باید فکر جدی دیگری بکنیم. ارقامی که از سوی آقای لاریجانی مطرح شده نگران کننده است و اگر واقعا دولت در فكر اين ارقام باشد وراي تحمل شهروندان است. البته اگر نرخ دلار امروز را در نظر بگيريم شايد 2 هزار تومان واقعا ارزش يك ليتر بنزين باشد منتهي با برداشته شدن تحريمها این عدد پايين ميآيد. بنابراين وقتي ما در بنزين بالاتر از آنچه در هدفمندسازي پیش بینی شده حركت كرديم یعنی جمع بندی موضوع ظرف 2 سال به جاي 5 سال ؛ اين اعداد و ارقام نه تنها در آن زمان درست نخواهد بود. بلكه اصلا كشش آن در اقتصاد ما وجود ندارد و امكان دارد موجب بروز ناآرامي و تشديد قابل ملاحظه نارضايتيها از جانب تمامي اقشار شود. من به طور كلي با تغيير قيمت حاملهاي انرژي مورد مصرف تولید در سال جاري موافق نيستم ولو اينكه نتايج مذاكرات هم مثبت باشد چون صنعت ما در ركود است و صنعت هم طوري نيست كه يك روزه بتواند از ركود خارج شود. امسال نياز به يك مقداري آرامش دارد، يك مقداري حمايت دارد، نياز به اين دارد كه شوك جديدي به آن وارد نشود كه انشاءالله اگر نتايج اين مذكرات مثبت باشد حركت خودش را شروع ميكند و شايد در سال آينده بشود اين كار را انجام داد.
*در نهایت برای جمع بندی بحثمان می خواهم این را بپرسم که يك عده معتقدند كه اقتصاد بر سياست و سياست خارجي تاثیر می گذارد و يك عده هم به عكس اين موضوع اعتقاد دارند و ميگويند اين تصميمات سياسي و تصميمات سياست خارجی است كه بر اقتصاد تاثير دارد. منتهي گروه اول اعتقاد دارند كه ما اگر به لحاظ اقتصادي در شرايط مناسبي باشيم قطعا ميتوانيم در مناسبات سياسيمان و بهخصوص سياست خارجی تاثيرگذار باشيم و هميشه با دست پر وارد چانه زنی ها شويم. با توجه به شرایط امروز ایران،شما جزو كدام دسته هستيد؟
من هم با هر دو دسته، هم مخالفم و هم موافق. چون سياست و اقتصاد روي همديگر اثر دوسويه دارند. يعني نميشود بگوييم سياست روي اقتصاد تاثير دارد، يا اقتصاد روي سياست. حتي موضوعات اجتماعي هم روي اقتصاد و روي سياست اثر دارد. فرهنگ هم باز به همين ترتيب است. هر چقدر يك اقتصاد قوي شود قدرت چانهزني سياسي آن كشور در دنيا افزايش پيدا ميكند و برعكس هر چقدر يك سياست در تعامل با دنيا حرفهاي و هوشمندانه باشد مجال رشد اقتصاد را بيشتر فراهم ميكند،پس اقتصاد به سياست كمك ميكند و سياست هم به اقتصاد كمك ميكند. اما نگاهي كه ما همواره داشتيم اين بود كه سياست مقدم بر اقتصاد است كه اين اشتباه است. يعني بايد در نظر بگيريم كه اينها 2 بال پرواز يك كشور در صحنه جهاني هستند، اقتصاد قوي به سياست قوي كمك ميكند. سياست هوشمندانه ميتواند اقتصاد را بالندهتر بكند و طبيعتا هر كدام در زمانهايي ميتوانند به كمك همديگر بيايند. سياست هم در 2 بعد ايفاي نقش ميكند. يك بعد تعاملات بينالمللي و جهاني براي توسعه تجارت خارجي، براي ورود به پيمانهاي منطقه ای يا جهاني در حوزه تجارت است. بعد ديگرش هم در داخل كشور است. يعني هرچقدر سياست در داخل كشور خوب بتواند پياده شود و مديريت بكند و هر چقدر سياستمداران بتوانند رفتارهايشان را با همديگر حرفهايتر بكنند يعني طوري نباشد كه مردم مدام احساس نگراني بكنند، قطعا با آرامش خاطر بيشتري ميروند و به كار خودشان ميپردازند. من و شما و شهروندان وقتي كه دغدغههاي بيروني نداشته باشيم بيشتر روي كارهايمان تمركز ميكنيم تا اينكه مدام نگران باشيم كه شب به خانه ميرويم و تلويزيون را روشن ميكنيم ببينيم چه كسي چه گفت و این حرف چه تصميمي روي زندگي من ميگذارد؟ آيا شير گران ميشود، پنير گران ميشود و.. ؟ چنین فضای ملتهبی فضاي كار و پيشرفت نيست ، به جهت اينكه دغدغهها و حواسپرتيها و فشارهاي فكري زياد ميشود.
منبع: روزنامه شرق
بدون دیدگاه